شریفترین کاری که از دستم برمیاد، پذیرفتن چیزیه که زندگی از آدما ساخته.
پذیرش چیزی که بهش تبدیل شدن (شدهم)، بدون انکار و توجیه. ناقص بودنی اصیل به جای کامل بودنی جعلی.
انکار نکردن معصومت میکنه.
حتی گرگی که توجیه نمیکنه معصومه.
۱. رنج را نمیتوان دور زد. زندگی رنج داره. همهمون رنج میبریم. رنجی که از بیرون به ما وارد میشه در برابر رنج انسان بودن ناچیزه و چه بسا پناهگاه ناخودآگاه ما باشه از رنجهای عمیقتر...
این توییتِ به ظاهر طنز، داره به یکی از مخاطرات مهم و جدید فضای مجازی اشاره میکنه.
این سرعتِ بالا در تمام شئون زندگی ما در حال خزیدنـه.
«صدای انسانها» رو با دور تند گوش میکنیم و بعد زمان ذخیره شده رو هدر میدیم.
«گوش سپردن» به آهنگ صدای مخاطب، بخشی از ارتباط انسانیه.
اصیل زیستن سخته فقط چون یک مسئولیت هرزمانی و هرمکانیه.
ما ترجیح میدیم مسئولیتها و اهداف به مراتب پیچیدهتری رو انتخاب کنیم، فقط چون ادامهدار هستن. یک بار انتخاب میشن و چند سال میشه بهشون معطوف موند و دلخوش بود.
من تا امروز در مجموع ۱۵۰ اپیزود پادکست تولید کردم.
اگر بخوام از بینشون ۵ اپیزود رو انتخاب کنم، (بدون ترتیب) اینها خواهد بود:
۱. عمر دراز (رواق)
۲. دلدادگی (رواق)
۳. اپیزود ۳۵ (اسپینآف اول)
۴. بازی تاجوتخت (راغ ادبی)
۵. اپیزود ۱۹ (اسپینآف دوم)
من متوجه شدم فقط وقتی از کسی ناراحتم ممکنه تو صحبتم باهاش از کلمات انگلیسی استفاده کنم.
تو دلم هم میگم: نکنه انتظار داری با این کارات، باهات فارسی سَره هم صحبت کنم!!؟
بعد هم لفظ انگلیسیِ بعدی رو سمتش شلیک میکنم.
توی کافه نشستهم و دختر و پسر میز کناری معلومه که تازه دارن با هم آشنا میشن.
دختر داره دیدگاه #چشم_سحابی رو توضیح میده و من محظوظم.
البته امیدوارم یهو نگه «من با گل و گیاه حرف میزنم» چون ازتون خواسته بودم اینو توی کافه نگید.
به خاطر تعمیرات ناگهانی ساختمان هنوز نتونستم اپیزود ۶۴ رو تموم کنم (البته تموم میشه) ولی فهمیدم گچکارها یه ضربالمثل دارن که میگه: مرگ اَمان میده اما گچ امان نمیده.
(یعنی زود سفت و بلااستفاده میشه)
بزرگوار اگزیستانسیالیسم رو برد زیر سوال.
زمستان است
چرا كه #زن
با قلبى برهنه
بيدار
در بستر دراز كشيده
تا موسمى كامل تر را به ياد آورد.
برام جالبه، شعریت این قطعه، چقدر وابسته به اون واژهی «زن»ـه.
ا. #رشتو #خیانت
۱. رواقیون یونانی و رومی سنتی داشتن ک با نگاه سنتی ما خیلی تفاوت داره.
اونها مدام به مصیبتها فکر میکردن (و نمیترسیدن که باعث جذب مصیبت بشه)
مثلا وقتی فرزندشون رو میبوسیدن، به این فکر میکردن که این بچه ممکنه همین فردا بمیره/
۵. باید بفهمیم که ما در رنج زاده شدهایم و باید یه جوری با این زندگی معامله کنیم.
گاهی همین رنجهای پوستهی زندگی، برای اینه که رنجهای عمیقتر انسانی پنهان بمونن.
پس خیلی بیتابی نکن برای دور زدن رنج، شاید پشتش رنج بزرگترین باشه.
از نیستی آمده برون عین به عین
در نیست رویم بعد از آن، در این بین
چون جرقهای در دل تاریکی محض
یک لَمعهی کوتهیم بینالعدمین
بعد از یک گفتگو دربارهی مرگ و مرگاندیشی، این #رباعی رو سرودم.
با کسب اجازه از جناب #خیام
سوال خوبیه!
بارها ضبطش کردم، بارها صِدام لرزید، ولی به این نتیجه رسیده بودم که نباید بلرزه.
در نسخهی نهایی هم نهایتا یه جا صِدام لرزیده که بعدا متوجه شدم.
خانومه تو میوهفروشی گفت من از کجا بدونم این آخرین طالبیای نیست که میخرم، از کجا بدونم این آخرین تابستون نیست، از کجا بدونم این آخرین گوجهای نیست که میخرم آخرین شلیلی نیست که،..میوهفروشه گفت شلیل تموم شده و نجاتمون داد.
گویندهی پادکست: نمیدونم شما کی این پادکست رو میشنوید، ولی در زمان ضبط این اپیزود جهان درگیر جنگ با ویروس جدید کروناست.
آخرین انسان روی کرهی زمین درحالی که به شدت سرفه میکند، پادکست رو قطع میکند و دراز میکشد.
گویا بخش قابل توجهی از مخاطبان پادکست، هنرمندان صنایع مستظرفه هستند.
حس خوبیه که بدونی صدات در انحنای یک مجسمه، تاشهای یک قلمو، طرهی یک الف یا تاروپود یک قالی تنیده شده.
با اپیزود۵۳ فصل تنهایی #پادکست_رواق به پایان رسید.
این دومین باری بود که یک اپیزود رو ۲بار ضبط میکردم، ولی این بار بعد از ادیتِ ضبطِ اول راضی نبودم و دوباره ضبط و ادیت کردم.
اپیزود۵۲ #پادکست_رواق با ۲.۵ ساعت تاخیر منتشر شد، تنها به این دلیل که من دیشب از سفر برگشته بودم و نفهمیدم کی خوابم برد.
قرارمون «هرشنبهصبحزود» سر جاشه!!!
فروید:
در طلبم، رنج سفر بردهای
زین سفرم تحفه چه آوردهای؟
برویر:
آخرُالاَمر گل کوزهگران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
بخشی از اپیزود ۳۸ اسپینآف اول
۴. خیانت دیدن یک بحران جدیه و باید جدی گرفته بشه.
شخصی که خیانت دیده به شدت آسیبپذیر و آسیبزنندهس و بیشتر از پلیس و دوست و خانواده، به یک مشاور متخصص نیاز داره تا با کمترین آسیبِ ممکن (قطعا بدون آسیب نخواهد بود) از بحران بیرون بیاد/
پادکست رواق به خاطر اینکه هم از کارهای آقای #ابی و هم از کارهای آقای #چاوشی استفاده کرده، در دعوای بین همسر آقای ابی با آقای چاوشی اعلام بیطرفی میکند.
۴. ناامید شدن از رواندرمانگر خیلی طبیعیه، اتفاقا به همین دلیل که دنبال معجزه میریم پیشش. و چون هیچ درمانگری معجزه نداره ناامید میشیم.
تا زمانی که اون اتفاقی که باید درون ما نیافتاده باشه، تغییر رخ نمیده و تازه بعد از اون اتفاق هم راحتی و شادی نیست. ممکنه رنجهای جدیدی پیدا بشه.
تایملاین عرصهی عدم پذیرش شده.
یه طرف نمیخوان بپذیرن که بخشی از جامعه روابط جنسی خارجِ ازدواج رو قبیح میدونه.
طرف دیگه نمیخوان بپذیرن که بخشی از جامعه روابط جنسی پیش از ازدواج رو عادی (بلکه لازم) میدونه.
پ.ن این توییت حاوی اظهار نظر دربارهی #تجاوز نیست.
۳. من رواندرمانگری که معجزه بکنه نمیشناسم چون وجود نداره.
اون کسی که تو اتاق رواندرمانی معجزه میکنه خود ماییم. رواندرمانگر در بهترین حالت این روند رو کمی فقط کمی تسریع میکنه.
۲. گاهی فکر میکنم رنجِ بزرگتر یا ترس بزرگتر، اینه که به مفهوم رنج پی ببریم. اون وقت دیگه حتی سختتر میشه باهاش معامله کرد، سختتر میشه نادیدهاش گرفت...
شهريست پرظريفان، وز هر طرف نگاری
ياران صلای عشق است، گر میکنيد کاری
چشم فلک نبيند، زين طرفهتر جوانی
در دست کس نيفتد، زين خوبتر نگاری
هرگز که ديده باشد جسمی ز جان مرکب؟
بر دامنش مبادا زين خاکيان غباری
می بیغش است درياب، وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد اميد نوبهاری؟
اگر این صحبتها به نظر کسی حمایت از خیانت یا حمایت از برخورد با خیانت برداشت شد، حتما من در بیان منظورم ناتوان بودهام.
آخر اینکه: همهچیز در مقابل قعر و قهر مرگ ناچیزه، همین امشب به این فکر کنیم که اگر خیانت دیدیم چی؟
۲. این سنت دوتا اثر داشت:
اول اینکه باعث میشد قدر اون لحظه رو بدونن.
دوم اینکه برای روزهای مصیبت آمادهشون میکرد.
من فکر میکنم همونطور که همیشه باید به مرگ فکر کنیم، بد نیست به این هم فکر کنیم که ما هم "ممکنه" روزی خیانت ببینیم یا خیانت کنیم /
۳. خیانت به هیچ عنوان قابل تایید نیست. کسی که خیانت میکنه یعنی جرأت انتخاب نداره، وگرنه آزاده از رابطهای که دوستش نداره (حتی ازدواجی با چند فرزند) بیرون بیاد.
اما کسی که خیانت دیده چی؟
تا کجا حق داره بتازه و باز هم نوازش و تایید بگیره؟ /
به زودی با یک "مینیسیزن" دربارهی «اخلاق» انتشار پادکست رو از سر میگیرم.
اما برای حفظ پیوستگی محتوا، این فصل کوتاه در #راغ منتشر میشه.
هرجا که رواق رو میشنوید با جستجوی Raq میتونید راغ رو هم دنبال کنید.
تصاویر: راغ در کستباکس، اپلپادکست، پادبین، گوگلپادکست
و همزمان جوری توییت کنید که انگار تا ابد میتونید ادامه بدید و هرچی توییت کنید جهان شما رو قضاوت نمیکنه.
حل این تناقضها مهمترین رسالت اگزیستانسیال ماست.
یه جوری توییت کنید که انگار آخرین توییت شماست و بعدش می میرید! یه جوری توییت کنید که وقتی مردید آخرین توییت شما که مردم می بینند معرف شما و شخصیت شما و جهان بینی و طرز نگاه شما به دنیا باشه. یه جوری توییت کنید که انگار آخرین توییتی است که امکان داره از شما دیده بشه...
در بوستان حريفان مانند لاله و گل
هر يک گرفته جامی، بر ياد روی ياری
چون اين گره گشايم؟ وين راز چون نمايم؟
دردی و سخت دردی، کاری و صعب کاری
هر تار موی حافظ، در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن، در اين چنين دياری
اگر #مهاجرت رو مرگ در نظر بگیریم (در مثل مناقشه نیست)
منشنهای پای این توییت هم شباهتهای جالبی به سازوکارهای دفاعی دارن که طی یک #رشتو اجمالا بهشون اشاره میکنم:
+ من هروقت سیگار میکشم زنم میفهمه و دعوا میشه.
_ مگه چقدر میکشی؟
+ هفتهای یه نخ!
_ من روزی ۵ نخ میکشم ولی زنم ۱۲ ساله که نفهمیده!!! (فرض بر صداقت)
+ ولی من نمیدونم چرا زنم میفهمه!
از این مکالمهی واقعی به نظر میرسه آقای «+» یک ارادهی مخفی داره برای اینکه زنش بفهمه سیگار میکشه.
فرزند یکی از اقوام #کرونا گرفته و خیلی دنبال این هستن که بفهمن از کی گرفته (احتمالا جهت سرزنش).
در این زمان همهی ما ۲تا مسئولیت اینجایی و اکنونی داریم:
۱. حفظ سلامت
۲. پرهیز از ناقلیت
حتی اگر ناقل رو شناسایی کنن (که کار عبثیست) همونقدر که ایشون مقصره، فرزند خانواده هم هست.
یادتونه گفتم برید با درخت و گلوگیاه حرف بزنید؟
گفتم ولی نرید تو کافه به طرفتون بگید من با گیاهان حرف میزنم!
گفتم به پدرومادرتون هم نگید چون فکرای دیگه میکنن!
الان بهترین وقت حرف زدن با گلوگیاهه!
حوصلهتون سر نمیره، کافههام که تعطیلن، پدرومادرا هم میذارن به حساب فشار قرنطینه!
به دلیل مشکلات فنی پیش آمده این هفته #پادکست_رواق منتشر نمیشه.
تقریبا اطمینان حاصل شده که تا هفتهی آینده این مشکل برطرف خواهدشد.
پیشاپیش صمیمانه از اشتیاق شما ممنونم.
۲. گفتم: آفرین آفرین
چه استفادهی به موقعی.
موسیقیِ همیشه تکرار، اینجا چه خوش نشسته، چه تاثیری میذاره.
بعد متوجه شدم نوازنده داره از روبروم میاد.
درحالی که اشک تو چشمام حلقه زده بود سعی کردم یه ذرهش رو ضبط کنم.
اما پدرهایی که توصیههای ضد #کرونا رو رعایت نمیکنن.
۱. حتما در #رواق شنیدید که سازوکار #خوداستثناپنداری در مردها فعالتره.
۲. این عدم رعایتها میتونه نشانهی #پنهان_شدن_در_لانهی_گرگ باشه.
۳. میتونه شیوهی برای جلب عاطفه و توجه باشه (از همسر و فرزندانش)
شما هم اضافه کنید...
#مشاهدات
با شیوع #کرونا مادران خودشون رو در رأس مدیریت بحران حس میکنن که باعث معنادهی مضاعف به نقشهای پیشینشون شده.
مراقبت، دلسوزی و وسواسشون در نظافتوخوراک حالا فهمیده میشه.
و این کارهای روزمره تبدیل به رسالتی خطیر و #کارمعنادار شده.
روحیهء مادرها بالاتر رفته.
همراهیشون کنیم.
۱. داشتم اپیزود «کوچ بنفشهها» از
@chasbcast
رو گوش میکردم.
اونجا که خانمه میگه: ترک وطن در شرایط طبیعی، طبیعی نیست.
بعد صدای آکاردئون زیر کلامش اومد و خوانندهی خیابانی خووند: یه دل میگه برم برم، یه دلم میگه نرم نرم/
صدرا منو به یکی از دوستاش معرفی کرد و گفت: خوشصداترین پادکستر ایران هستن ایشون!
من: این تعریف رو نمیتونم رد کنم :)
صدرا: بااعتمادبهنفسترینشون هم هستن :|
#روز_جهانی_پادکست
از برادرم برای انجام کاری کمک خواستم، هی اشکال پیش میومد، من عصبانی شدم.
گفت: بیا از با هم انجام دادنش لذت ببریم، مهم نیست چقدر طول بکشه.
از دیشب که اینو گفته تا الان رقیقم.
این روزها همهمون درجاتی از #وسواس رو تجربه میکنیم.
اما درصدی از مردم این حالت را همیشه دارند و ما آنها را با برچسب «وسواسی» مشخص میکنیم.
وسواس قابل درمان است اما، حالا شاید زمان خوبی باشد برای «درک» آنها.
#کرونا
#irancorona
عجیبترین نقد رو من گرفتم، به این مضمون:
موسیقیهای پایانی رواق رو حذف کنید، چون من توی کتابفروشی رواق گوش میدم و شأن کتابفروشی این نیست.
هنوز کمر راست نکردهم.
یکی برام کامنت گذاشته که در گویش، شین شما میزنه! و غیر قابل تحمله. شاکی هم شده چرا هیچ کس دیگه این ایراد رو نگرفته!
خب قبول. اولا که اون گویش نیست! بعدشم من شینم میزنه! عذرخواهی میکنم ولی کار دیگه ای هم از دستم بر نمیاد.
#مشاهدات
با شیوع #کرونا مادران خودشون رو در رأس مدیریت بحران حس میکنن که باعث معنادهی مضاعف به نقشهای پیشینشون شده.
مراقبت، دلسوزی و وسواسشون در نظافتوخوراک حالا فهمیده میشه.
و این کارهای روزمره تبدیل به رسالتی خطیر و #کارمعنادار شده.
روحیهء مادرها بالاتر رفته.
همراهیشون کنیم.
تلویزیون داره یک سریال نشون میده که یک مرد به همسرش خیانت میکنه. بعدش با همسر دومش بچهدار میشن. بچه معلول بدنیا میاد و اینا میشینن گریه میکنن میگن این بچه عاقبت گناه ما هست و خدا داره تنبیهمون میکنه.
تصور کن یک خانواده دارای بچه معلول این فیلم رو ببینه.
خاک بر سر این صداوسیما.
الله الله به این بیان گیرا و شیوا و زیبای شما آقای فرزین!
ولی بشنو از نی چون حکایت میکند/ از جدایی ها شکایت میکند
جای حکایت و شکایت چرا عوض شد؟
@ravaqpod
قدر «عذاب وجدان صندلی مترو» رو بدونیم.
وقتی این عذاب وجدان دیگه سراغمون نیومد، یعنی یا از انسانیت تهی شدیم یا اونقدر پیر شدیم که از ما انتظار نمیره جامونو به کسی بدیم.
احتمال اینکه یک ایرانی (در یک روز) از #کرونا آسیب ببیند، به مراتب کمتر از احتمال آسیب او در سهشنبهی آخر سال است.
اما این کرونا بود که #چهارشنبهسوری را مغلوب کرد.
چون کرونا #خوداستثناپنداری را مغلوب کرده بود.