صبا صفری Profile Banner
صبا صفری Profile
صبا صفری

@sibooloo

Followers
1,766
Following
127
Media
69
Statuses
5,628

حواسش هست که گاهی حواسش نباشه

Joined November 2009
Don't wanna be here? Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
Pinned Tweet
@sibooloo
صبا صفری
3 years
موضوع اینجاس که ببین این صحنه‌ای که داری توش می‌جنگی، اصلا ارزش جنگیدن داره؟
@sibooloo
صبا صفری
3 years
چیزهایی که هیچوقت فکر نمی‌کردی ولی تجربه می‌کنی… شاید چون هربار باید تصویر جدیدی از خودت ببینی در موقعیت‌های جدید… خیلی از صحنه‌ها با تصورت زمین تا آسمون فرق می‌کنن‌ ولی هستن… توام بازیگر اون صحنه! بازیگر نقش اصلی!
0
4
50
0
0
87
@sibooloo
صبا صفری
10 years
همیشه داستانها در مورد زنیست که در یک نیمه شب متوسط سرخوش و اندکی مست به خانه بر می گردد و غار تنهایی خود را در آغوش می کشد
7
8
459
@sibooloo
صبا صفری
4 years
تو یه روز قشنگ، تو یه آسمون پر از ابر، تو اومدی، ابرا خانوم🤍☁️
26
0
225
@sibooloo
صبا صفری
5 years
اگه بدونین چقدر کیف داره وقتی‌ کسی‌ که بهش کادو‌ میدین می‌فهمه به کادوش فکر‌ کردین و براش وقت‌ و نه لزوما پول گذاشتین دیگه‌ هیچوقت کادوی از سرواکنی به‌ کسی ‌نمیدین
3
9
221
@sibooloo
صبا صفری
5 years
تو استارباکس بیروت، کنار مدیترانه نشستم و فراپاچینو با شیر نارگیل می‌خورم و دنیا اونقدر برام قشنگه که نمی‌تونم باورش کنم
6
1
204
@sibooloo
صبا صفری
5 years
به هرکی تو‌ فرودگاه می‌گفتم پولم رو چنج‌ کن‌ نمی‌کرد... آخرین دکه یه پسر کتابفروش بود... گفتم‌ پولم‌ رو‌ چنج می‌کنی؟ گفت اجازه نداریم ولی بس‌ که‌ چشات قشنگه دلم‌ نمیاد :)) بعد گفت اسمت چیه؟ گفتم‌ صبا، گفتم من‌ نسیمم... گفتم واقعا؟ صبا همون نسیمه ولی صبح‌ها می‌وزه! یهو بغلم کرد:))
7
3
195
@sibooloo
صبا صفری
5 years
از راه رسیدیم منو فرستاد زیر پتو و گفت چشمات خسته‌س یکم استراحت کن تا من شام درست کنم... بعد از یه ساعت با یه میز جذاب بیدارم کرد؛ ساندویچ و قهوه و تخته‌ی مزه و لیموناد، با منظره‌ی تهران از دوردست... اگه این مرد خود بهشت نیست پس چیه؟
6
0
153
@sibooloo
صبا صفری
3 years
زندگی در‌ خانه‌ی پدری یعنی امنیتی که معمولا رشدی در پی نداره! هروقت از اون غذای گرم و سقف مجانی بالا سر و خیال راحتِ مخصوصش گذشتی و رفتی، تازه می‌تونی با خود واقعیت ملاقات کنی؛ در تنهایی‌ها، مشکلات، بی‌پولی‌ها، گرسنگی و سختی‌ها
3
7
155
@sibooloo
صبا صفری
5 years
امروز یه آقای مسن پارچه‌فروش تو بازار بهم گفت صبا دخترم من خیلی صفحه‌تو دوست دارم و همه‌ی متن‌هاتو با عشق می‌خونم... گفت خیلی لذت می‌برم که می‌خوای دنیا رو‌ نجات بدی! جدا ازینکه دلم‌می‌خواست بغلش کنم بس‌که چسبید بهم حرفاش، این‌جمله‌ی آخرش بدجوری بردتم به فکر...
3
1
155
@sibooloo
صبا صفری
4 years
از تو بغلش یواشکی‌ اومدم بیرون، وان رو پر کردم و یه ساعتی نشستم اون تو، بعد خیس و ابچکون برگشتم سر جام و باز خودمو چپوندم لای بازوهاش
1
0
153
@sibooloo
صبا صفری
5 years
آدم‌ها در شب تولدشان از آنچه به نظر می‌رسد غمگین‌ترند
9
0
143
@sibooloo
صبا صفری
4 years
کوچولو؛ دو سه روزه مث ماهی داری تو دلم ریز ریز شنا میکنی و هنوز فکر می‌کنم اسپاسمه بس که حس عجیبیه!
6
0
149
@sibooloo
صبا صفری
4 years
سی و پنج سال از خدا عمر گرفتم و با مردای زیادی معاشرت کردم و در نهایت با اطمینان میگم؛ از مردای پیچیده باید دوری کرد که هیچوقت تکلیفشون با خودشون هم روشن نمیشه چه برسه به تو!
3
3
145
@sibooloo
صبا صفری
5 years
چجوری باید یادم بره که ادمی‌ که این همه فکر‌میکردم بهم نزدیکه، انقدر مثل خواهرمه و چن سال پشت سر هم خودم واسش تولد گرفتم بجای اینکه دو خط واسه تولدم بنویسه یا بهم زنگ‌بزنه یه استوری از سرواکنی گذاشته که دهن ملت رو‌ببنده... چجوری یادم بره و بهش فکر نکنم و غصه نخورم واسش؟
11
0
138
@sibooloo
صبا صفری
5 years
دیشب جمع کردیم بریم فرودگاه در‌حالیکه من اصلا دلم‌ نمی‌خواست برگردیم... یهو فهمیدیم پروازمون ساعتش عوض شده و بهمون نگفتن... نتیجه؟ هتل شبی صد دلاریمون دو شب بیشتر بهمون داده شد! و ماه عسلمون دو روز بیشتر ادامه پیدا کرد😌
1
0
133
@sibooloo
صبا صفری
4 years
فضای توییتر فارسی فضای فکری غالب ایرانیاس! همونقدر ترس و عقده، عقده‌هایی که‌شکل‌فحش‌میشه میریزه بیرون و ترس‌هایی که تموم نمیشن! همونقدر عدم جاه‌طلبی و همونقدر حسرتِ داشتن همه‌چیز و براش هیچ‌کاری نکردن!
62
5
139
@sibooloo
صبا صفری
5 years
میگه باورم نمیشه که دو تا سفر قبلیت رسوندمت فرودگاه به عنوان دوستت و این دفعه خودمم دارم باهات میام! منم باورم نمیشه!
3
0
135
@sibooloo
صبا صفری
5 years
واقعا آدم‌ها چجوری انقدر خوابیدن با یکیو ساده میبینن؟ مگه ما حیوونیم تا با یکی تنها شدیم بپریم رو هم؟ اصن همیشه برام سواله چجوری آدم‌ها می‌تونن اون بوی مزخرفی رو که از یکی دیگه (که دوسشون ندارن) رو پوستشون می‌مونه رو تحمل کنن؟
10
5
136
@sibooloo
صبا صفری
5 years
یه لحظه‌ای هست اول صبح، تو‌ خواب و‌ بیداری، گوله میشی، ریز میشی میری می‌چپی تو بغل معشوقت در حالی که هردوتون خواب و بیدارین... اون لحظه رو می‌خوام
3
5
136
@sibooloo
صبا صفری
5 years
خیلی باورم نمیشه که رفتم به رسپشن فورسیزن؛ یکی از خفن‌ترین و گرون‌ترین هتل‌های دنیا گفتم من نمی‌خوام ساعت دوازده اتاقم رو تحویل بدم... گفتن یه دقه وایسا! بعد برگشتن گفتن باشه تا ساعت شیش بمون! ینی دیگه پری ندارم برای ریختن!
3
0
133
@sibooloo
صبا صفری
5 years
یهو وایمیسی و رفتن یکیو تماشا می‌کنی و تو دلت آروم میگی؛ رفت؟ رفت
3
0
135
@sibooloo
صبا صفری
5 years
شده از دلتنگی پنج صبح بیدار شی؟
9
0
131
@sibooloo
صبا صفری
5 years
گفت واقعا آدم از یه دختر چی می‌خواد؟ همین که خودش بدونه چقدر خوبه و به بدن خودش با عشق نگاه کنه و با اعتماد به نفس تو چشمات زل بزنه و صداش اونقدر محکم باشه که چاره‌ای نداشته باشی جز اینکه عاشقش بشی!
3
1
130
@sibooloo
صبا صفری
4 years
نه لباس عروس داریم، نه مهریه داریم نه یادمون بوده حلقه هم باید خرید... یه تور خریدم که کلا شد شصت و پنج هزار تومن :)) می‌خوام پیشرو باشم در ازدواج آسان
16
0
129
@sibooloo
صبا صفری
5 years
مثلا امروز شنبه بود و من بجای اینکه برم سرکار ۹ صبح با دوست‌پسرم پاشدیم و صبونه خوردیم و رفتیم پیاده‌روی و جنگل‌نوردی و بعدم رفتیم ناهار خوردیم...البته که الان که همه دارن برمیگردن خونه من تازه باید برم سرکار ولی اینا رو نوشتم که یادم نره چقد خوشبختم و الان به زمین و زمان فحش ندم
1
0
125
@sibooloo
صبا صفری
5 years
دیروز از صبح زود دوتایی وول خوردیم ازین سمت به اون سمت شهر... زمین و آسمون و رودخونه و تله‌کابین و شراب بالای شهر و ده تا شیرینی و ده وعده سوپ و صبونه و میلیون‌ها بوسه... دیروز قشنگ‌ترین روز جهان بود
0
0
123
@sibooloo
صبا صفری
5 years
واسم گوشواره خریده؛ مروارید سیاه! در گوشم گفت تا حالا واسه هیچ دختری گوشواره نخریده بوده، گفت وقتی گوشواره‌ها رو دیده نتونسته در برابر میل خریدنشون مقاومت کنه، دیگه چی گفت؟ باقیش رو یادم نیست، فقط قلبم رو محکم فشار میدادم
0
0
123
@sibooloo
صبا صفری
5 years
گردنبندم تو ورزش پاره شد همونجا بردمش طلافروشی همونجا برام درستش کردن پولم نگرفتن نفری یه خنده‌ی بزرگ تحویل هم دادیم و روز خوشی برای هم آرزو کردیم و رفتیم دنبال باقی روزمون
1
0
122
@sibooloo
صبا صفری
5 years
آقای نون هفته‌ای دوبار میاد خونه رو تمیز می‌کنه، آقای نون سر تا پاش تتو داره و‌ همیشه بوی عطر میده و همیشه با لبخند و اخلاق خوش میاد تو‌ خونه، آقای نون یکی از چشم‌پاک‌ترین مرداییه که دیدم باهات حرف می‌زنه تو چشمات نگاه نمی‌کنه.. آقای نون واقعا قابل احترام و اعتماده و این کیف داره
1
0
121
@sibooloo
صبا صفری
5 years
دارن بهم میگن تو بوداپست تو یه قطار عاشق شو... من گفتم می‌خوام تو برلین عاشق شم، صبح وقتی دارم قهوه‌مو می‌گیرم
3
1
122
@sibooloo
صبا صفری
5 years
ازم پرسید اگه برمیگشتی عقب چیکار‌میکردی؟ گفتم میذاشتم بفهمه که چقد دوسش دارم، انقد بهش بی‌توجه نبودم، انقد سرم ‌به کار خودم نبود وقتی باید می‌دیدمش... ولی خب، حالا که نیس؛ اینا هیچکدوم واسه هیچکس فایده‌ای نداره
1
1
119
@sibooloo
صبا صفری
5 years
آیا واسه مردی که وسط کار مرخصی میگیره میاد بوس میکنه میره نباید مرد؟
2
0
121
@sibooloo
صبا صفری
5 years
شماها تا می‌تونین نفرت و کینه پخش کنین تو دنیا و خیال کنین دلتون داره خنک میشه، منم می‌شینم به صدای پرنده‌های عجیبی که مخصوص این فصلن و دم غروب تو آسمون اسپارکل پخش می‌کنن گوش میدم و دلم خنک میشه به هر حال هرکی به چیزی داره واسه پخش کردن تو دنیا
2
2
124
@sibooloo
صبا صفری
4 years
از فکر دختردار شدن حتی مویرگ‌هام دچار لذت میشن
1
1
125
@sibooloo
صبا صفری
5 years
چقدر همه‌چیز فرق می‌کنه... مدل‌ها برهنه جلومون می‌شینن و ما نقاشیشون می‌کنیم و به تنها چیزی‌که فکرم نمی‌کنیم برهنه بودنشونه... بعد تو ایران هرجور که باشی یه مردی پیدا میشه که از روبرو‌ بیاد و اولین جایی که نگاهش میفته خشتکته
2
0
117
@sibooloo
صبا صفری
5 years
رسیدم‌ به خوابگاه آکادمی، رسپشن ساعت ۹ رفته بود، من ساعت یازده رسیدم... با دو تا چمدون و بی‌اتاق... یه ساعت تموم نشستم و فکر‌ کردم امشب کجا بخوابم که رسید... الن؛ دختر قشنگ فرانسوی با دوچرخه‌ی آبی رنگش و گفت امشب‌بمون پیش من! الان پیششم، شهرام ناظری رو می‌شناسه و اما صداش، صداش!
1
0
114
@sibooloo
صبا صفری
5 years
بهم میگه تو زنانگی محضی... نگاه دستام می‌کنه و نفسش بند میاد... عاشق بوی پشت گردنمه... میگه بوی جنگل خیس میده... عاشق موهامه وقتی آفتاب کج شهریور‌ روش‌ میفته... یه کاری می‌کنه دلم هیچ مردی رو تو دنیا نخواد... یه کاری می‌کنه از نو عاشق خودم بشم
0
0
114
@sibooloo
صبا صفری
5 years
امروز‌ بابا شصت ساله شد... زنگ زدم بهش‌ گفتم آخه کی گفته تو‌ شصت سالته؟ بعد یهو بغض کردم و شوکه شدم! بابای‌ من‌ شصت سالش‌شد؟ کی شصت سالش شد که من نفهمیدم؟ بعد که تلفنو قطع کردم نشستم زارزار عر زدم... این اتفاقای‌مسخره واسه همه میفته یا فقط من انقد خر‌ احساساتی‌ام؟
8
0
117
@sibooloo
صبا صفری
5 years
لااقل می‌دونم که رشته‌ای هست بینمون که هرگز پاره نمیشه حتی وقتی به نازکی مو بشه
0
1
112
@sibooloo
صبا صفری
5 years
پی ام اس با آدم چیکار می‌کنه؟ در حالی که همه‌چی گل و بلبله و از هیجان همش می‌خوام جیغ بزنم یه سگ درون آماده به خدمت دارم که به نوبت همه رو یه فص جر‌ میده... و‌ مطلقا هیچکس از وجودش در امان نیست!
2
3
120
@sibooloo
صبا صفری
4 years
مامانم دیروز ازم پرسید اگه پسر بود هم همینقدر دوسش داشتی؟ گفتم اخه از کجا بدونم، شایدم داشتم... گفت ولی دختر یه چیز دیگه‌س! ولی من همه‌ی عمر مطمئن بودم که برادرم رو بیشتر دوست داره!
1
0
118
@sibooloo
صبا صفری
5 years
گفتم از خانومی واسه تبلیغ زنگ زدن؟؟؟ بعد درحالی که داشتم از خنده پاره میشدم گفتم ایشالا اسم شرکتتون رو عوض کردین در خدمتتونم
5
0
113
@sibooloo
صبا صفری
5 years
با مامانم دم در کافه وایساده بودیم که یه ماشین با دو تا پسر جذاب وایسادن و پسره گفت این دوستم از شما خیلی خوشش اومده و‌شماره‌تون رو میدین و اینا... من ‌‌و مامانم و پسره غش کرده بودیم از خنده، مامانم از مدل لاس زدن من و پسره که می‌گفت شماره‌تو میدی؟
1
1
113
@sibooloo
صبا صفری
5 years
نشسته بودیم تو کافه فرودگاه و قهوه می‌خوردیم که دیدم یه آقایی زل زده به من... زل زدنش که طولانی‌تر شد بهش چپ‌چپ نگاه کردم... یهو پاشد اومد سر میزمون و گفت من از فالواراتونم و فلان و بیسار... فهمیدم همون شهری زندگی می‌کنه که ما داریم میریم و دلش می‌خواد بیاد کلاس من و همین
1
0
112
@sibooloo
صبا صفری
5 years
از اسنپ فود زنگ‌زدن واسه تبلیغ کمپین فرداشون؛ گفتم ببخشید من با اسنپ کار نمی‌کنم و البته چقدرررر کیف داشت گفتنش
2
0
111
@sibooloo
صبا صفری
5 years
حال ناخونا و موها و پوستم بهتره حتی... اصن مردی که مواظب گردو خوردن و شیرخوردن و نون سبوس‌دار خوردن و شیک پروتئین خوردن آدم نباشه به چه درد می‌خوره؟
0
0
112
@sibooloo
صبا صفری
6 years
مردی که می‌نویسه آشپزی می‌کنه باغبونی بلده بلده وقتی غمگینی کجای شهر ببرتت که حالت خوب شه یا چطور نوازشت کنه که غصه‌هات یادت بره مردی که غذافروشی‌های خوب شهر رو بلده بدنت رو بلده ذهنت رو بلده این مرد شبیه خداست روی زمین و باید پرستیدش
4
3
112
@sibooloo
صبا صفری
3 years
ولی چیزی که می‌دونم اینه که دیگه وقت ندارم واسه کسی تلف کنم...
2
7
107
@sibooloo
صبا صفری
5 years
ساعت شیش صبح جمعه بیدارش کردم که پاشو پاشو آسمون رو تماشا کن.. پاشده با چشمای نصفه میگه نه اینجوری نمیشه بریم پیاده‌روی... میریم نون می‌خریم‌، با صف نونوایی و پاروی نون و ابرا و بوی کاج و صبح وسط مهرماه مست می‌کنیم و برمی‌گردیم املتمون رو درست می‌کنیم و میریم دنبال کار و زندگیمون
0
0
111
@sibooloo
صبا صفری
4 years
این روزا با هر معاشرتی و جمله‌یی‌ و گفتگویی با بابام، با خودم عمیق فکر می‌کنم پس اون بابای متعصب مرغ یه پا داره‌ای که نه مهمونی میذاشت برم نه سفر کجاس؟ انگار اونو بردن و این بابای خیلی روشنفکر خیلی مهربون رو بجاش آوردن
6
0
113
@sibooloo
صبا صفری
5 years
هرچی ماجرا دوروبرت هست، هرچی بدوبدو و قصه و داستان‌های کاری و سفر و حساب بانکی و خانوادگی تو مغزته، لعنت به عشق که باز از همه‌چیز قوی‌تره
1
6
110
@sibooloo
صبا صفری
4 years
راستی دوست عزیز! اینم خاطرنشان کنم که در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که پول بیشتر و حال بهتر از کار زیادتر نمیاد، از هوشمندی و دنیادیدگی میاد
2
2
112
@sibooloo
صبا صفری
6 years
دیدین‌ یه روزایی حس‌ می‌کنی کلا دوست صمیمی نداری؟
9
1
110
@sibooloo
صبا صفری
5 years
از یه روزی تو بوستون دیگه همو ندیدیم... ۹ سالی میشه... دیشب تو خواب و بیدار پیغامش‌ رو دیدم که اینجوری نوشته بود... «یادته گفتی ممکنه دیگه نبینی اونی رو‌که چشمش‌رو بوس می‌کنی؟ توو صف بستنی‌فروشی بودیم» گفت کاش چشماتو بوس نمی‌کردم
0
0
108
@sibooloo
صبا صفری
5 years
امروز یهو فهمیدم دارم‌به دستیارم اندازه‌ی آخرین حقوق خودم تو دیجی کالا ماهانه حقوق میدم!
3
0
107
@sibooloo
صبا صفری
4 years
کافیه یه استوری از صبحانه‌ی تنهایی یا وان تنهایی یا پیاده‌روی تنهایی بذارم، لشکر نگران‌های اینستا پیغام میدن که پس شوهرت کجاست!!! آیا ازدواج طوقی است بر گردن ما یا قراره هر لحظه به باسن یکدیگر متصل باشیم؟
4
0
110
@sibooloo
صبا صفری
3 years
دخترم سه ماهه شد امروز.... سه ماهه که من مادر یه پر‌ کوچولوی رقصون سفیدم🪶
4
0
106
@sibooloo
صبا صفری
3 years
داشتیم تو تراس حرف می‌زدیم، مامانم اومد گفت چه قشنگ که انقد حرف دارین که چایی‌هاتون سرد شده!🤍
1
0
105
@sibooloo
صبا صفری
5 years
خیلی عجیبه که‌ مود من تو تهران و خونه‌ی خودم از اینجا؛ تو بیروت و هتل پنج‌ ستاره بالاتره... نه اینکه بهم بد‌بگذره یا هرچی... ولی اینجا کشف ‌‌شهود ندارم، خلوت گزیده ندارم، نمی‌دونم خیلی‌حسم‌معمولیه به همه‌چی
3
0
105
@sibooloo
صبا صفری
5 years
ولی واقعناااااا من تا حالا تو زندگیم سورپرایز نشدم در تولدم... ینی چطور ممکنه؟ ینی بهش فکر میکنم اشکم در میاد 😰
11
0
109
@sibooloo
صبا صفری
5 years
تک‌تک سلول‌ها‌م دارن از‌ خوشی ‌زندگی آواز ‌می‌خونن... حتی قهوه‌ی امروز صبح یه مزه‌ی دیگه‌ میداد
2
1
107
@sibooloo
صبا صفری
5 years
چن وقته مث دیوانه‌ها به همه تیپ میدم... راننده و پیک و فلان... یه برکت عجیبی میاره که حقیقتا بهش معتاد شدم
1
0
106
@sibooloo
صبا صفری
4 years
مژه‌ها و ابروهات داره درمیاد انار کوچولوی من
6
0
106
@sibooloo
صبا صفری
5 years
داشتم ورزش میکردم چشمم افتاد به دختر کناریم یهو محور شدم و با خودم گفتم چقدرررررر قشنگ ورزش میکنه... یکم که گذشت فهمیدم لیلا حاتمیه
2
0
107
@sibooloo
صبا صفری
5 years
اصولا وقتی به اینجایی که الان هستم میرسم، حتی کسی رو توی ذهنم ندارم برای اینکه بتونم بهش زنگ بزنم و زارزار گریه کنم
1
1
103
@sibooloo
صبا صفری
4 years
ولی من تا عمر دارم مواظب زن‌های حامله هستم که چی‌ بهشون بگم چی نگم و چجوری مواظب باشم دلشون که مث شیشه‌س نشکنه! میگم شیشه باور‌ کنین!
2
0
107
@sibooloo
صبا صفری
5 years
تو‌ دانوب شنا کردم، در آخرین لحظات، در حالی که ممکن بود قطار رو از دست بدم خودم رو پرت کردم در آغوش دانوب قشنگ و سریع‌ترین و قشنگ‌ترین و کوتاه‌ترین شنای عمرم رو کردم، زیر آسمون ابری و زیبای وین
1
0
102
@sibooloo
صبا صفری
4 years
سی و پنج ساله هستم و دارم عجیب‌ترین تصمیم زندگیم رو می‌گیرم... در واقع دارم خودم رو پرت می‌کنم وسط طوفان و با چه عشقی!
7
0
103
@sibooloo
��با صفری
4 years
باورم‌ نمیشه بچه‌ی یک ماهه اونجور از تو دوربین زل بزنه بهم و با صدام ‌اروم ‌شه... الانم که بهش فکر میکنم‌ اشکم درمیاد
1
0
105
@sibooloo
صبا صفری
5 years
همش دارم فکر‌ میکنم ازینجا کج کنم برم استانبول یا برگردم تهران... البته که ��ج کردن نمیخاد پروازم اصن استاپ داره اونجا
6
0
101
@sibooloo
صبا صفری
4 years
یه هفته شد که من مامان توام کوچولو! یه هفته‌س که دنیا یه رنگ‌ دیگه داره
1
0
106
@sibooloo
صبا صفری
5 years
در برحه‌ای از زندگی‌ هستم که دوستای پسرم از نظر کیفیت و تعداد از دخترها جلو‌ زدن... با دوستای پسرم بحث بیشتر می‌چسبه، غذا خوردن بیشتر می‌چسبه و از همه مهم‌تر اینکه همشون بغل‌های‌ گنده‌ی گرمی دارن
4
0
102
@sibooloo
صبا صفری
5 years
حالا دارین گیر‌ میدین که من چرا از نشستن تو استارباکس ذوق کردم و چقد ندیدبدیدم؟ من از تکون خوردن برگ درخت هم ذوق می‌کنم قهوه خوردن کنار مدیترانه که دیگه بماند!
1
0
104
@sibooloo
صبا صفری
4 years
دوست پسرم یکاری با من و تولدم کرد که جاش هنوز از خوشی تیر می‌کشه! 😊💙
5
1
103
@sibooloo
صبا صفری
5 years
بهم تکست داده که چه حسی داشتی ازین حمله‌ی وحشیانه بهت در توییتر؟ گفتم‌ یه سیلی دیگه خوردم از واقعیت جامعه؛ بی‌رحم، تنگ‌نظر و پلید. گفتم اینا همونایی‌ان که اگه به قدرتی برسن صدهزار برابر از هر سردمدار بی‌رحمی، بی‌رحم‌تر‌ میشن اما اینکه من چه حسی داشتم؟ادامه دادن لذت بردن از جهان
9
1
105
@sibooloo
صبا صفری
4 years
امکان نداره قبل از اینکه حالت با خودت خوب شه رابطه‌ت با پارتنرت بهتر شه!
1
5
103
@sibooloo
صبا صفری
5 years
الان بزرگ ترین آرزوم اینه که بشینم یجا تو دل طبیعت و هیچ صدایی جز صدای پرنده و درخت نشنوم‌ و هیچ آدمی در یک کیلومتریم نباشه
3
0
101
@sibooloo
صبا صفری
4 years
خداوندا روزهای اول آشنایی رو هر از گاهی باز بیار وسط ماجرا
1
4
102
@sibooloo
صبا صفری
5 years
میگه اگه می‌خواستم دختر رویاهامو تصور کنم باز به خوبی تو‌ نمیشد...
0
0
102
@sibooloo
صبا صفری
5 years
اولاش‌که ورزش رو شروع کردم گشادترین لباس‌هامو می‌پوشیدم و اصلا باورم نمیشد بتونم شلوارک بپوشم... بعد دو ماه پیش به یه جایی رسیدم که تونستم با شلوارک برم.... امروز ولی، لحظه‌ای‌که تی‌شرت رو کندم و با نیم‌تنه ورزش کردم ازون لحظه‌های جشن‌ بودا... جشن جدی
1
0
102
@sibooloo
صبا صفری
5 years
‌گفتم نه والا، می‌گفت من بدم؟ گفتم نه والا... منم از اینکه خرس گنده‌م ولی باز جلو مامانم خجالت کشیدم... پسره هم خدا می‌دونه از چی ولی خلاصه همه با هم هارهار می‌خندیدیم و هیشکی هم به هیشکی شماره نمی‌داد
1
0
101
@sibooloo
صبا صفری
3 years
گاهی نگاه کنید که چقدر شبیه پدر یا مادری میشید که ازش متنفرید!
3
1
100
@sibooloo
صبا صفری
5 years
واقعا آدم‌ها چجوری باهم تو یه خونه زندگی می‌کنم و پرپر نمیشن؟ لحظه‌ای نیس که خدا رو شکر نکنم بخاطر فضاهای‌ شخصی‌ای که برای خودم دارم و می‌تونم بهشون پناه ببرم و کپسولم رو از نو پر کنم... بخاطر خونه‌م، استودیوم، گربه‌هام و دوستام
2
0
100
@sibooloo
صبا صفری
5 years
امروز فکر‌ کردم سال‌هاست که دارم از رشته‌ای که‌ خوندم خیلی خوب پول درمیارم و فهمیدم عاشق‌ کارمم و البته که فهمیدم روزانه به هیچکس در جهان برای هیچکاری گزارش نمیدم... بعد یهو با احساس آرامش ده دقیقه چرت بعدازظهرم رو زدم و پاشدم که برم سرکارم
0
0
102
@sibooloo
صبا صفری
4 years
گفت با آدم غمگین وارد هیچ‌ رابطه‌ای نشو، حتی بچه‌ت رو هم نذار بغل کنه
1
3
98
@sibooloo
صبا صفری
4 years
چقد عاشق اسمی‌ام که رو دخترم گذاشتم⛅️
6
0
100
@sibooloo
صبا صفری
6 years
توییت کنید تا‌ می‌تونید! نه واسه اینکه‌ آدم‌ها بیان‌ بخونن و‌ لایک کنن! هیچی مث توییتر نمی‌تونه افکار لحظه به لحظه‌تون رو ثبت کنه و بشه دفتر خاطرات! نوشتن درمانه! مث راه نجات! واسه خاطر خودتون بنویسید!
5
6
101
@sibooloo
صبا صفری
5 years
گاهی وقتا کیف قهوه‌ی سر ظهر با دوست پسر صمیمی آدم، از معاشقه‌ی جذاب شب قبل با معشوق‌ بیشتره
1
0
97
@sibooloo
صبا صفری
2 years
اولین مرحله برای اینکه از باب روحی مستقل و بی‌نیاز باشی اینه که از لحاظ مالی مستقل و بی‌نیاز باشی نیاز مادی به کسی داشتن اولین مرحله از اسارته!
1
5
96
@sibooloo
صبا صفری
3 years
تجربه‌ی زاییدن، ازدواج، مهاجرت رو تو یه سال داشتید؟
8
0
100
@sibooloo
صبا صفری
4 years
فاک! جدی جدی یکی اون توعه!
7
0
100
@sibooloo
صبا صفری
5 years
آیا کسی انقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟
5
0
96
@sibooloo
صبا صفری
5 years
چیزی که به معنی واقعی کلمه می‌تونه روانیم کنه و به هم بریزه تماس بدنیه... واقعا چرا بعضی دخترا فکر می‌کنن باید هی بچسبن به آدم... ینی قشنگ‌می‌تونم بزنم زیر گوش یکی که هی بهم دست می‌زنه، سرش رو میذاره رو شونه‌م یا می‌چسبه بهم
3
0
97
@sibooloo
صبا صفری
4 years
تو کمتر از ۲۴ ساعت تصمیم گرفتیم عروسی بگیریم... مثل همه‌ی اتفاقای دیگه‌ی زندگیم بی‌برنامه اما به زیباترین شکلی که ممکن بود! تو نور غروب خورشید رو به شهری که دوست دارم نشستیم و تو چشمای هم نگاه کردیم و من باز مطمئن شدم چقدر دلم می‌خواد با این مرد باقی غروب‌های جهان رو تماشا کنم
8
0
98
@sibooloo
صبا صفری
5 years
مزه ی لبات یجوری رفته تو سلول‌های خاکستری قلبم که انگار هزار ساله میشناسمت
1
0
97
@sibooloo
صبا صفری
5 years
نشستم پیش خاله‌ی مامانم که تقریبا همه‌چیز رو فراموش کرده و دارم به حرفاش ‌گوش می‌کنم که به نظر همه نامفهومه اما همه‌ش واسه من نشونه‌س
1
0
97
@sibooloo
صبا صفری
4 years
هروقت دلت گرفت و حس‌ کردی هیچ حوصله‌ی ادامه‌ی زندگی رو‌ نداری، تصور‌ کن که یه دستت رو از دست دادی برای همیشه... یا یه پات رو یا یه چشمت رو! همون لحظه جوری مشغول شکرگزاری میشی که حاضر نیستی یک ثانیه‌ی دیگه‌ت رو مفت و در‌حال چه کنم چه کنم از دست بدی!
7
1
97
@sibooloo
صبا صفری
4 years
سی و پنج سالگی ینی گذر زمان رو تو صورت پدر و مادرت حس کردن... ینی ریش‌های سفید بابا و دستای قشنگش که واسم سبزی و نون و میوه می‌خره و انگور می‌شوره... گریه‌دار نیس ولی من نمی‌دونم چرا گریه‌م می‌گیره
3
0
96
@sibooloo
صبا صفری
4 years
قیمه‌ای پختم چنین و چنان با گلاب و هل و دارچین و جوز هندی و سیب‌زمینی سرخ‌کرده و با بابام نشستیم انقد قیمه خوردیم که ترکیدیم... شمام به قیمه گلاب می‌زنین؟
6
0
97
@sibooloo
صبا صفری
5 years
تقریبا هر روز‌ صبح خودمو می‌بینم که دارم ارزو می‌کنم کاش خونه‌م استخر داشت که بجای دوش اول صبح می‌رفتم یه دور طول رو شنا می‌کردم
1
0
98
@sibooloo
صبا صفری
5 years
کاش یه شیشه از بوی گردنت داشتم
1
2
98