بعد از مدتها فصل دوم سریال «بنیاد» اپل‌تی‌وی‌پلاس رو شروع کردم. کاری به کاری که در فصل قبلی با گِیل دورنیک و سالوور هاردین کرده‌ن نداریم، در قسمت اول فصل جدید کلیون هفدهم با «دمرزل» رابطهٔ جنسی داره! همسر هری سلدون رو هم معرفی می‌کنن که البته «دورس ونابیلی» نیست!.

جالبه، من عملاً هیچ سؤالی از هوش مصنوعی ندارم. سؤالایی که برام در طول روز پیش میاد یا جوابشونو نداره از بس خاصند، یا جوابشونو در وب بهتر و مستندتر می‌تونم پیدا کنم. سؤالهایی رو هم که به ذهنم می‌رسه از هوش مصنوعی بپرسم فقط جنبهٔ سرگرمی دارند. الکی دارم اشتراک چپ‌جی‌پی‌تی می‌دم.

۱. مسیر هتل تا دانشگاه شرق‌شناسی تاشکند را هر روز پیاده می‌روم. بعد از ظهرها در مسیر برگشت با صحنه‌ای تکراری مواجه می‌شوم. دسته‌دسته‌ زنانی که رفتگر شهرداری‌اند. تی‌شرت نارنجی به تن دارند. شلوارهای آبی که در قسمت پایین زانو علامت‌ شبرنگ برای دید در شب دارد. همه هم روسری به سر.

دکتر نیایش افشردی (@nafshordi)، کیهان‌شناس برجسته، که سعادت همکلاسی بودن با ایشان را در دبیرستان و دانشگاه داشته‌ام، کتابی برای عموم نوشته‌اند با عنوان «نبرد مهبانگ»، که قرار است هفت ماه دیگر منتشر شود. من که از الآن رفتم در صف!.لینک پیش‌خرید از آمازون:.⬇️

آموختهٔ امروز: سلیمان‌میرزا رهبر فرقهٔ سوسیالیست ایران (که از معدود کسانی بود که در مجلس مؤسسان به پادشاهی رضاشاه رأی ممتنع داد)، نوهٔ محمدطاهرمیرزا اسکندری مترجم معروف (از جمله اولین مترجم کنت مونت‌کریستو به فارسی)، و او هم نوهٔ عباس‌میرزا ولیعهد قاجار بوده.

زندگی وسط مهاجرین هم خیلی جالبه: داشتم اطرافمون دنبال قصابی می‌گشتم، دیدم یکی از «کاستکو»های اطراف ما عملاً فقط گوشت حلال داره (چون اون منطقه افغانستانی‌نشینه). بعد مغازه‌هایی رو که فقط قصابی هستند و نزدیکتر به ما نگاه کردم، فقط گوشت بز و گوسفند داشتند (چون منطقهٔ ما هندی‌نشینه).

یک سوالی که ذهنمو درگیر کرده اینکه ماهایی که پولدار نیستیم و هیچوقت هم خانوادگی پولدار نبودیم، آیا امیدی هست که یک روز پولدار شویم؟ یعنی اصلا میشه مثلا کار خوب حقوق خوب اما میشه به اون درجه از پولداری رسید که دیگه دغدغمون پول نباشه؟ من واقعا نمیخوام همش راجع به پول فکر کنم🥲.

خرید کتونی اورجینال توی ایران اینطوریه که سایز مردونه با رنگ زنونه موجوده و سایز زنونه با رنگهای مردونه. چرا؟ چون توی خارج کسی اینا رو نخریده و اینا توی حراجی چس‌ تومن خریدن و آوردن ایران سه برابر میفروشن.

یه نفر تعریف می‌کرد وقتی جوان بوده و از همه چیز مطمئن٬ دولت آبادی رو تو یه کتابفروشی می‌بینه‌ و بهش میگه: «آقای دولت آبادی٬ به‌نظر من کلیدر خیلی طولانیه و اطاله داره.» دولت آبادی هم بدون اینکه بهش نگاه کنه میگه: «شما بهترش رو بنویس.».احتمالا بهترین توصیه تمام ادوار برای نویسندگی.