دفتر خاطراتمو پیدا کردم و راستشو بخواید اشکمو دراورد
بله دوستان من یک زمانی ده روز خونه ی بابام تو اتاقم زندانی بودم و گوشیمو گرفته بود،حتی غذا نمیخوردم فقط آب میخوردم،بابام که میرفت بیرون درو قفل میکرد و من بدو بدو میرفتم ببینم چی واسه خوردن هست که سریع بخورم و برم تو اتاقم