Nazgol Profile Banner
Nazgol Profile
Nazgol

@nazgolaneh

Followers
4,055
Following
733
Media
2,989
Statuses
80,682

يک آزادانديش، یک سَرمَست، یک مسافر، یک جستجوگر Iranian, Freethinker, Ex-believer, I'm a Seeker

دور
Joined June 2017
Don't wanna be here? Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
Pinned Tweet
@nazgolaneh
Nazgol
7 years
يك #دين، يك #مذهب جز #انسانيت جز #خرد، نشانم ده كه در آن #زندگي جاري باشد نه #خون_بيگناهان، تا به خدايش ايمان بياورم...
14
69
582
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
رفتم"نوک مداد" بگیرم. یعنی هییییچی به ذهنم نرسید بگم چی میخوام! چیزایی که به ذهنم اومد: Pencil peak Pencil tip :)))))))) آخرش گفتم: The thing goes into mechanical pencil :))))) فهمید! آورد برام :)) درس امروز: Pencil lead = نوک مداد نوکی
55
99
5K
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
گفت: اهل کجایی؟ گفتم: ایران. گفت: صدام حوسین؟ گفتم: the other bastard! گفت: Ayatulla؟ گفتم: there you go !
11
80
4K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
رفتیم رستوران هندی محلی. گشتیم توی منو تندترین غذاش رو سفارش دادیم! 🌶️🌶️🌶️🌶️ پسر هندی آمد سفارش بگیره، گفت این خییلی تنده نمیتونید بخورید! گفتیم امتحان میکنیم! گفت اینو فقط محلیا سفارش میدن! گفتیم بیار بابا! غذا رو اورد. مدیرشون آمد پرسید خوبید؟! از دور ایستادن نگاهمون میکردن😅
Tweet media one
164
25
4K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
یه نون نوایی نزدیکمونه. ۸ باز می‌کنه ۱۰ نونش تموم میشه و می‌بنده میره! مثلا روزی ۱۰۰ تا نون می پزه اما مشتریش ۴۰۰نفره! همیشه کلی آدم بی‌نون از صف برمی‌گردن. سایت مایت هم نداره! امروز بالاخره تونستم نونش رو امتحان کنم و تازه فهمیدم چرا کانادایی ها از کله صبح صف میکشنن براش..
58
32
4K
@nazgolaneh
Nazgol
2 months
امروز یه مشتری از امریکا آمده بود برای تست میدانی. سر نهار پرسید کجایی هستم. گفتم ایران گفت top of the news! گفتم متاسفانه گفت:دهه ۷۰ تعمیرکار هلی‌کوپترهای ارتش شاه بودم تو تهران، تا سال ۵۸ هم موندم ‌گفتم بدتر از این دیگه نمیشه! اما شبی که سفارت رو گرفتن،با اولین پروازفرار کردم!
18
59
3K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یکی عکس از یه رستوران معروف توی تهران گذاشته. یادم آمد من فقط یبار اونجا رفتم. اونم یه دیت بود. با قر و فر رفتم تو رستوران. تق تق کنان رفتم سمت میز! دستم رو برای دست دادن بردم سمتش، دستم رو گرفت، توی یه حرکت، مچم رو پیچوند و دستم گره زد پشتم و بعد بلندم کرد و کوبیدم زمین :)))
88
19
3K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یه مورد جراحی اضطراری، برای یکی از عزیزان یار پیش آمد که لازم دانست در کنارشون باشه و کمک کنه. من هم فرصت رو مغتنم شمردم و همراهش شدم در این سفر. بدین ترتیب ما در شب درگیری شدید در اوج حادثه [و من پس از ۷سال] در بهت و وحشت وارد ایران اشغالی و فرودگاه ج.ا شدیم./ #مهسا_امینی
108
538
3K
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
مامانم عکسش رو فرستاده و نوشته «رفتم موهام رو کوتاه کردم، خوب شده؟» آنقدر قشنگ شده بود که دلم نیومد بپرسم کی آمد خونه موهاتو کوتاه کرد. زنگ زدم بهش تو حرفام پرسیدم ازش. گفت خودم رفتم دیگه! تو گزارش اوضاع مامان، خواهر و برادرم به من اغراق میکنن.. میگفتن اصلا نمیتونه راه بره...
36
10
3K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
اصلا شوکه مونده بودم که این چیکار کرد:)) دستم رو دوباره گرفت و بلندم کرد از زمین و گفت فکر میکردم گفتی اهل ورزشی قویتر از این حرفا باشی:)) خاطره ش رو برای یار تعریف کردم گفت: با این دیت های زاقارت که رفتی خیلی داری حال میکنی من یارت هستما:)) اقرار نکردم اما راست میگه والا :)))
11
3
2K
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
@injaneb_ میوه پوست میگرفتم تو شرکت بعد پا میشدم تعارف میکردم به همکارام. بعد همه بشقاب رو ازم میگرفتن :)) همه رو کامل !!!
14
12
2K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
من یه عمر اونور دنیا، تندترین غذاهای چینی و اندونزیایی و تای رو خوردم، الان دیگه اصلا بدون چیلی nmtnm!! خییلی تند بود، اما راحت خوردم و لذت بردم. اما خوشم آمد از یار پا به پای من اومد! سوووختا! آما خورد با من ته تهش! خیلی arousing بود برام!!!🤣 ته ظرف هم نون کشیدیم🤣
6
2
2K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
این مدل بیزنس رو من بین چینیا و ژاپنیا هم زیاد دیدم. تو سنگاپور یه زیر پله بود که یه آشپز چینی با عرقچین یه نوع غذا میداد، اما میشلن استار داشت! یه رستوران سوشی تو ژاپن هم بود پدر و پسر بودن، یه سوراخ بود بغل مترو! ۴تا صندلی. برا رزوش ۶ماه باید صبر میکردی! اما کیفیت غذاش خداا
5
4
2K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
پسره آمد جمع کنه، تعجب کرده بود. گفت دمتون گرم تهش هم لیس زدین:)))) میخواستم بگم ما همونیم که میتونیم کف اقیانوسو با رنگین کمون فلان کنیم!!! ما رو دسته کم نگیر!!!🤣🤣
9
2
2K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
این دختره-همکار کاناداییم- همسرش هندیه. می‌گفت: هروقت با هم میریم رستوران هندی، شوهرم شاکی میشه! پرسیدم چرا؟ گفت: چون(!for some reason) با شوهرم اصلا عادی برخورد نمیکنن و تحویلش نمیگیرن! اما من رو تحویل میگیرن! این وضعیت رو منم تجربه کردم در برخورد با ایرانیا یا یار خارجی!
21
8
2K
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
توی گروه همیشه همه بهشون پیشنهاد میدن بابا اینهمه مشتری دارین یکم ظرفیتتون رو زیاد کنید و استخدام کنید! اونا هم میگن این بیزنس خانوادگیه و ما اندازه نیازمون درمیاریم!! ۴نفرن که همه کارها رو انجام میدن!
4
3
2K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
من رابطه ام با برادرم خیلی خوبه، خیلی بهتر و بیشتر از خواهرم. اوایل مهاجرتم، بعد ۶ماه رفتم ایران. دلم خیلی براش تنگ شده بود. توی فرودگاه که برمیگشتم خارج، یه سلفی دونفره گرفتیم. خیلی عکس قشنگی شد. رسیدم خونه عکسه رو چاپ کردم و گذاشتم گوشه میز توالت اتاقم! چندسالی گذشت/
53
6
2K
@nazgolaneh
Nazgol
6 years
یکی اینو فرستاده برام نوشته پای جونت که در میون باشه، نمیتونم و نمیشه و اینا نداریم... 😄😄
18
229
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
فقط از طرف خودم میگم که شرمنده همه شما جوانها، شما مردم شجاع ایران هستم که جان و مال و زندگی تون رو در کف مشتتون گره کردید و در خیابانها حق زندگی و آزادی تون رو از چنگال هیولا طلب میکنید.‌ شرمنده ام که ترسوتر از شجاعت و همت شما هستم. شما لایق آزادی هستید که براش می‌جنگید.
32
71
1K
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
یه پسره رو آوردن برای اوپراتور به دستگاه از صفر آموزشش بدن. من هم تو دوره‌ش شرکت کردم که عملکرد دستگاه رو یاد بگیرم. ۲.۵ساعت سوپروایز حرف زد بعد آخرش از پسره پرسید سوالی نداری؟ گفت من تو این شهر جدیدم، کجا می تونم روغن گردوی خوب پیدا کنم؟! :))
17
2
1K
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
وای وای 😔😔 بمب زدن تو مدرسه دخترانه توی کابل دخترکها تیکه تیکه شدن 😭 کابل، تا کِی، هر روز در خون ؟‌...
25
25
1K
@nazgolaneh
Nazgol
4 months
خرید: ماسوله، اردیبهشت ۱۳۷۹ سوراخ: کانادا، ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ سالهای خدمت: ۲۳ سال
Tweet media one
43
1
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
الان لای کتابم عکسه رو پیدا کردم :))) بوسیدمش و گذاشتم همون لای کتاب بمونه :)))
11
0
1K
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
داشتم فرندز میدیدم، اون قسمت که ریچل تست حاملگی داد.. یادم آمد اوایل مهاجرت بود یبار رفتم داروخانه داشتم میگشتم دنبالش، مسوولش آمد، به عادت رایج ایران گفتم «بیبی چک» میخوام، اینو برام آورد :)))) ابتدا فکر کردم مدل پیشرفته اش هست تصویری داخل رحم رو نشون میده :)))) #baby_check
Tweet media one
47
5
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یکی نوشته بود: تو اونجا تیر میخوری، من اینجا می میرم. خواستم فقط از طرف خودم بگم. تو آنجا تیر میخوری، منِ بزدل اینجا هیچ‌ اتفاقی در زندگیم نمی افته، جز غصه خوردن و اشک ریختن. که اگه اونم نباشه، دیگه نام انسان هم روم نمیشه گذاشت.‌ دیروز در تجمع تورنتو حین شعار اشکام جاری بود..
6
61
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
در سفر جاده ای به غرب آنتاریو، چیزی که توجهم رو جلب کرده، حضور پررنگ «آمیش»ها در جاده ها و شیوه زندگی بسیار سنتی و بدور از ابزار تکنولوژی شون بود!درشکه ها و لباس هاشون آدم رو می برد به قرن ۱۸ و حومه!!
Tweet media one
Tweet media two
Tweet media three
Tweet media four
65
27
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
با دلخوری گفت: من اصلا نمی تونم با کسی که رابطه سابقش رو تموم نکرده دیت کنم! من هاج و واج نگاهش میکردم که منظورش چیه! عصبی گفت: تو هنوز عکس او لعنتی رو تو اتاقت داری!!!! تازه فهمیدم چه خبره!!! حالا روم نمیشد بگم برادرمه:)) آخه کدوم خری عکس برادرشو می‌ذاره تو اتاق خوابش :))))
15
0
1K
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
اولین یار خارجی که داشتم، بعد مدتی معاشرت یه آخرهفته آمد که پیشم بمونه. شام خوردیم موقع خواب گفت I don't feel comfortable here :))) من مونده بودم چه خطایی ازم سر زده.. خلاصه پا شد رفت و نموند :)) من خیلی ناراحت شدم که چی شده که چنین رفتار کرد. چند روزی گذشت. گفت بیا حرف بزنبم!
2
0
939
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
می فهمم که اونا هم آنقدر درگیری های زندگی خودشون رو دارن که اصلا به من و حالم هم فکر هم نکنن، مهم نیست... تنها انتظار من اینه که «,اغراق» نکنن، دستکم در شرح وضعیت حال مامانم. من که دورم دستم به جای نمی‌رسه.. فقط غصه میخورم..
14
0
931
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
خواهر و برادرم بلد نیستن خبرهای بد و بیماری و گرفتاری رو بمن که دورم، بگن.‌ مثلا یروز حوصله هم ندارن، من زنگ بزنم میگن خوب نیستیم! نمیگن من راه دور دق میکنم.. یا از اوضاع مامان می پرسم هی میگن خوب نیست. مامان که میگه خوبم، من حرفش رو باور نمیکنم چون فکر میکنم بخاطر من میگه...
2
1
908
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
همسایه مون که خونه رو فروخته داره خالی میکنه. الان دیدمش، یه car seat خیلی تمیز نوزاد دستشه، میگه این رو نمیخوای؟ نوست، چندماه استفاده کرده و دیگه بدرد بچه اش نمیخوره. گفتم نه! چرا نمی‌ذاری جلوی در هر کی خواست برداره؟ گفت فروش یا اهدای car seat غیرقانونیه! این رو بلد نبودم!
29
12
904
@nazgolaneh
Nazgol
2 months
گفت اون زمان تهران خیلی قشنگ بود و جای خوبی بود برای زندگی. داشتیم کم‌کم فکر میکردیم کلا move کنیم تهران! که اوضاع بهم ریخت. می گفت آنقدر ترومای بدی بود اون اتفاق که حتی برنگشتیم وسایل زندگی‌مون رو جمع کنیم همونطور ول کردیم رفتیم! احتمالا وسایل زندگیش الان خونه اخونداست!!
1
5
893
@nazgolaneh
Nazgol
2 months
من تابحالا نشنیده بودم اینجا کسی اینقدر مستقیم اظهار نظر کنه راجع به این طور مسایل سیاسی که خیلی حساسه! اینکه پیرمرد آنقدر رک و محکم نظرش رو گفت هم جالب بود! قشنگ معلوم بود کینه بدل داشت از همون سال‌های که زندگیش تو تهران خراب شده!!!
4
4
857
@nazgolaneh
Nazgol
1 month
سال‌ها پیش دوستمون با همسر و تنها دخترک ۵ساله‌ش تو جاده چالوس میرفتن شمال. شیشه‌های جلو برای لذت از هوای جاده پایین بود. بدون اینکه متوجه بشن یه سنگ از شیشه جلو ماشین میره داخل میخوره تو شقیقه دخترک صندلی عقب. تمام مسیر فکر میکردن دخترشون خوابه. یکی از غم‌انگیزترین اتفاقها بود..
@Entekhab_News
انتخاب
1 month
♦️ پلیس راه البرز: 🔹 احتمال سقوط سنگ در جاده کرج - چالوس 🔹 مسافران در حاشیه جاده توقف نکنند جزئیات در👇👇
Tweet media one
1
0
7
44
9
824
@nazgolaneh
Nazgol
2 months
بعدش هم گفت : من نمی‌دونم نظر تو چیه و درست هم نیست از سیاست بگم، اما خیلی دلم می‌خواد اسراییل گوشمالی به حکومت شما بده!!! تو‌. مملکتت رو ندیدی که چی بوده ‌چی شده توسط رژیم تون! من دیدم چی بود و چی شد!! …
3
8
807
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
این خیلی نکته مهمیه. هرچقدر هم بگی ما-یعنی ایرانیا-خارجی هستیم و مسلمون نیستیم و قوانین اسلام در کشورهای اسلامی برای ما رعایت نمیشه، فایده ندارد. من در مالزی با دوست خارجیم رفتم هتل یه جزیره. نیمه شب پلیس شریعت ریخت توی هتل و از روی پاسپورت ها اتاق یه اتاق شروع کرد چک کردن/
@monoasis
Réza
1 year
@Beautymynd لااقل در قدرت/اکثریت نباشن
0
1
55
28
42
800
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
رییس بخش ما آمد گفت شماها زیاد پرینت میگیرن! همکارم خیلی عصبانی شده! داره فحش میده بهشون! میگه تو چرا شاکی نیستی؟ بهش گفتم: یه زمان یه شرکتی کار میکردم که CEO جلسه می‌داشت که چرا دستمال توالت زیاد مصرف می‌کنید:)) بعد دستمال رو میاورد نشون میداد هرکی چقدر لازم داره برا کونش:))
18
5
790
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
برادرم مسئول گفتن خبرهای بد به منه همیشه! هر کی از فامیل مُرد، یا مصیبتی آمد سر خانواده‌ام، من از طریق او فهمیدم. مامانم هیچی نمیگه. میگه: بچه‌ام دوره غصه میخوره، نگین بهش! اما برادرم میگه! منم ترجیح میدم بدونم شاید کمکی کنم. اما زنگ که میزنه دلم می‌ریزه! تو جلسه بودم، زنگ زد./
10
2
746
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
برای من که در جستجوی آزادی «فرار کردم» از ج.ا، هزینه دادن دیگه آسون نیست.. من نهایت کارم هشتگ زدن و فحش دادن به ج.ا است اونم فقط وقتی مطمین باشم در سرزمین آزادی که انتخاب کردم فرود آمدم و به خونه و زندگی و کارم برگشتم. جمع نمی بردم، اما فکر میکنم که تنها مهاجر بزدل نیستم...
2
14
704
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
یه زوج یکساله مدام میان باشگاه. از روز اول که آمدن دیدمشون. هردو تپل‌مپل! تغییرات هیکل پسره در این یکسال واقعا مشهوده و قشنگ WOW داره! دختره بنظرم از روز اولش تپل‌تر شده! پسره رو میبینم پای دستگاهها واقعا عرق میریزه، دختره هم دایم سرش تو گوشیه یا تو اتاق استیج، سلفی میگیره!
6
2
691
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
@BabaMohamaD1 :)))) طرف قهرمان جودو بود . بعد مثلا میخواست من رو تحت تاثیر قرار بده من گفته بودم ورزش میکنم و علاقه دارم :))) دیواناااا بود :)))) فک کن من رو کوبید یا مان کف رستوران :)))))) بعد جمع ام کرد :)))))
15
2
672
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
شجاعت مردم رو می‌دیم و از بزدلی خودم حس شرمساری میکردم. من همان بودم که ۸۸ میان خون و گلوله ایستاده بودم و امروز با یه وَق سگان امنیتی مثل موش مچاله شده بودم در سوراخ. جوونها رو از پشت پنجره می‌دیم چطور جونشون رو در مشت گرفتن و برای آزادی میجنگن... از خودم خجالت میکشیدم.
1
9
667
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
شبها بلندگوی مسجد محل با نهایت صداش پخش میکرد: «الللللله اکبر» دختران محله پاسخش رو میدادن:« **رم تو کان رهبر» خلاصه قافیه خیلی خوب رعایت میشد!! یاد شعارهای احمقانه مون سال ۸۸می افتادم! مرگ بر دیکتاتور دیگه اوج هنجارشکنی مون بود!!
2
13
651
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
سینه خیز توی ماشین نفهمیدیم چطوری دور شدیم فقط... وقتی رسیدیم توی پارکینگ خواهرم و پسرکش رو که از ترس گلوله هولش داده بود زیر صندلی بزور بیرون کشید. رو کرد به ما و گفت، می بینید زندگی ما رو؟ ما شانسی زنده ایم. برید، دیگه هم برنگردید اینجا. این رو شنیدم همانجا هاای هااای زار زدم.
1
12
655
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
در آسمان بودیم و من لعنت می‌فرستادم به بخت نکبتم که ۷سال نیامدم و حالا هم در این اوضاع آشوب آمدم! اما از طرفی خوشحال بودم از اینکه شانس همراهی با جنبش مردم رو داشتم. پرواز نشست. مانتو پر دگمه، بلند و چروکم رو بیرون کشیدم و روسری بزرگ و دٍمُده ام رو گره محکی زدم و رفتم در صف/
2
12
650
@nazgolaneh
Nazgol
11 months
یه همکار برزیلی دارم خیلی مهربونه! یه زن میانسال که پسرش برزیل کار می‌کنه و خودش آمده اینجا و پارسال با همسرش آشنا شد و ازدواج کرد. شروع کرد بخودش رسیدن! یروز رفت بوتاکس، یروز با موی مش شده آمد. یروز هم آمد گفت:من حامله.ام! یه لحظه جا خوردم! چهره اش به اوایل ۵۰ساله ها میخوره.
2
0
657
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
بعد با یار چونه میزدم که بابای باراک اوباما هم نامش حسین بود، اما خودش مسلمون نبود که دلیل نمیشه . گفت بلی اما تا بیای ثابت کنی دلیل میشه یا نمیشه 48ساعتی تو بازداشتگاه های مخوف گیر خواهی کرد 😅 خلاصه اگه از اسلام گریزانید از کشور مسلمون حذر کنید که گریبانتون رو میگیره روزی
4
3
652
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
نهایت همراهی من با جنبش آزادیخواهی این بود که ساعت ۹صبح روز جمعه رفتم سر کوچه شیر بخرم، ۵۰۰متر رو در کوچه خلوت بدون روسری راه رفتم! اونم با ماسک و عبنک دودی! همون رو هم داشتم از ترس سکته میکردم!! سر نترس و شور ۲۰سالگی ام رو بیاد می آوردم و خجل میشدم از ترسی که در وجودم بود./
1
10
636
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
شاید....شاید اگه ورودم بدون اون تنش و ترس بود، اوضاع بهتری در همراهی با مردم داشتم. نمیدانم... اما اقرار میکنم وابستگی به شرایطم و ترس از دست دادن هر آنچه ساخته ام، پس ذهنم مثل یک ترمز بود. دایم میگفتم اگه نذارن برگردم چی؟ کارم چی میشه، قسط خونه مون چی، باغچه و گیاهام چی... /
1
9
630
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یک هفته از رفتن عادی به خیابان وحشت هم داشتم! کز کرده بودم گوشه خونه و دلم نمی‌خواست بیرون برم! حتی تا سر کوچه می ترسیدم! بطرز بزدلانه ای ترس همه وجودم رو گرفته بود. هفته دوم صبح های زود میرفتم قدم میزدم وقتی همه خواب بودن!/ دیوارنویسیها رو میخوندم، سطل های آتش زده رو میدیدم/
1
8
622
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
بیرون آمدم، روی پاهام بزور می ایستادم. از فشار روحی و ترسی که در من ایجاد کرده بودن. در گرمای ۳۰درجه، مثل بید میلرزیدم. یار رو در بین دعوا و فحاشی که بین مسافران و ماموران بازرسی بارها در گرفته بود، پیدا کردم، فهمیدم ۴۵دقیقه در اتاق بودم. بهش گفتم، هیچی نگو! فقط بررریم ییروون/
1
9
617
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
از فرودگاه یراست رفتیم درمانگاه! فشارم بشدت افت کرده بود و میلرزیدم و در عین حال تب هم داشتم! یه سرم گرفتم و کمی روبراه شدم. رفتیم خونه. مامانم رو که دیدم جان دوباره در رگهام جاری شد.
1
7
606
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یار از گیت رد شد. پشتش من رفتم.‌ مهر رو کوبید خیالم راحت شد! از شنیده های اطرافیان هنگام ورود و ترس بازجویی رها شدم! بسمت پله ها در حرکت بودیم که یهو شنیدم نامم داره پیج میشه. برگشتم دیدم یه غولتشن سیاهپوش کت و شلواری داره بیسیم بدست، می دوه سمتم. گفت: خانم شما! همراه من بیا!/
1
9
606
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
احساس استیصال و وحشت همه وجودم رو گرفته بود. دستم به وضوح می‌لرزید. عرق سرد از پیشونیم چکه کرد.‌ جعبه دستمال کاغذی آورد گذاشت جلوم. گفتم میتونم برم؟ گفت اینهمه سال چرا «شوووهر» نکردی؟!! دیگه اشکم داشت جاری میشد. بزور بغضم رو فرو بردم.. چشمم به پاسپورتم بود که زمین بذارش /
2
14
606
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
من رو یه سمت یه اتاق دربسته هدایت کرد. یه غولتشن دیگه اونجا آماده نشسته بود.‌ پاسپورتم رو گرفت و گفت بنشین.‌ نشستم.‌ گفتم چیزی شده؟ گفت چندتا سوال هست باید پاسخ بدین! پاسم رو که ورق میزد به هر مهر و ویزایی میپرسد: برا چی رفتی؟ با کی رفتی؟ کی رو دیدی؟ کجا رفتی؟ کِی رفتی؟ /
1
9
603
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
امروز شرکت بمناسبت روز کانادا، potluck* داشتیم. توی بخش تولید و بسته‌بندی، یسری کارگرن که همه مهاجرن و خیلیاشون حتی انگلیسی جز Hi بلد نیستن. وقتی میز رو چیدن، دیدم تیم کارگرا همه‌شون غذای خونگی پختن و کلی آورده بودن! رییس‌ها و پیشنهاد دهنده‌های برنامه هم نوشابه‌ آورده بودن!
8
1
603
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
گفت براش توضیح بدم دقیقا تخصصم چیه! من هم عین اسکل ها داشتم برای یه ببوگلابی از فرآیندهای مهندسی میگفتم. از صنعت مشابه حرفه ام در ایران ازم پرسید! گفتم نمی‌دانم. شاکی شد! گفت: مدرک دکترا رو از کجا گرفتی؟ گفتم دکترا ندارم. باز هم شاکی شد! گفت دروغ نگو! پرونده سازی میکنم برات!
1
9
585
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
لحن آرامم از پرسش های پشت سر هم داشت مضطرب میشد، اجازه پاسخ کامل نمی‌داد. برخی تاریخ سفرهام یادم نبود و او دست روی همونا می‌داشت. حتی پرسید از کجا ویزا گرفتم. چقدر پول ویزا دادم!!! بعد رفت سراغ زندگیم! از درآمد و محل کارم نپرسید. اما از زمینه شغلیم خیلی پرسید به جزییات!/
1
9
582
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یک شب از بیمارستان برمیگشتیم با یار توی ماشین بودیم در ترافیک یه خیابون اصلی شهر. شلوغیا رو میدیم. در فاصله ۲۰متری از ما یکی یه لاستیک قل داد و آتش زد و فرار کرد. یکدفعه لباس شخصی ها ریختن و شروع کردن به شلیک مستقیم. سرنشین ماشین کناریمون سرش رو دزدید، تیر از بغل شیشه ش رد شد.
1
8
574
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
خیلی حال کردم دیدم این پسر نازی آباد از اون هجوم وحشیانه جان بدر برده و هنوز زنده است. مثل یه Revenant واقعی (از گوربرخاسته)، نه فیلم! واقعی!! ای حرومزاده هاااااا! ما هنوز زنده ایم..
7
51
574
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
چهره ام مضطرب شد، آنقدر که مدیرم گفت چیزی شده؟ گفتم این تلفن رو باید بگیرم. آمدم بیرون. از واتساپ زنگ زده بود.‌ تا گفتم الو، چی شده؟ گفت یه لحظه فقط دوربینت رو روشن کن. سکته زدم از دلهره چی میخواد نشونم بده.. دوربین رو روشن کردم یهو همه با هم جیغ کشیدن! کنار آب تولد گرفته بودن🤦🏻‍♀️
0
0
580
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
از جلو یه کافه مکزیکی رد میشدم. یه مشتری که بیرون نشسته بود یهو داد زد گفت: Can I have my "Mirza Eggplant" faster?! یهو ایستادم! رفتم جلو دیدم منو کاملا مکزیکیه. بعد میرزا قاسمی ما اون وسط چه میکرد؟! رفتم تو رستوران به مدیرش به شوخی گفتم آقا با این میرزای ما چیکار دارید 🤣
12
11
586
@nazgolaneh
Nazgol
5 years
چسناله به ترامپ هم رسید :))))
@realDonaldTrump
Donald J. Trump
5 years
BORING!
53K
51K
231K
3
16
572
@nazgolaneh
Nazgol
7 years
اجرای زنده تم سریال Game of Thrones #گات توسط #آهنگساز پرافتخارايراني اش #رامین_جوادی
14
128
531
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
@Archii_Joon @injaneb_ بمن هم دقیقا همین رو گفتن :)))) یکی شون میگفت، اینجا غذا هست نگران نباش! بیا این برنج تازه ها و نسوخته ها رو بخور :))))
5
2
555
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
من خواب بودم یار توی بالکن مشروب میخورد و سیگار می‌کشید. متوجه شد چه خبره، من رو بیدار کرد، خودش هم از بالکن پرید تو کوچه و فرار کرد تا صبح. ایرانیا میرن توریستی کشور مسلمون و یا توی محدوده مشخصی مدتی زندگی میکنن با تماشای آزادی"ظاهری" ارگاسم میشن، از زیر پوست شهر خبر ندارن./
2
2
561
@nazgolaneh
Nazgol
3 months
شرکت یکی رو پارسال استخدام کرده، که تو ۳ماه اول کارایی خوبی نداشت! ماه ۴ که میشه خانومه حامله میشه! شرکت هم باهاش مدارا کرد که فقط بره! یکی رو‌ آوردن جاش قراردادی. الان بعد یکسال، از قراردادیه همه راضین. خانمه امروز با بچه‌ش تو سبد آمده بود! میخواد از می برگرده، همه عزا گرفتن!
2
0
568
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
با مصیبت با تنها پرواز موجود ظاهرا خارج شده تا خودش رو استرالیا برسونه. میگفت فرودگاه امام فله ایی گواهی سلامت میدن به ملت! هیشکی چک نیکرد فقط گواهی میدن که بروند! میگفت تو هواپیما ملت که سرفه کردن، دعوا شد! فحش و فحش کاری! میگفت یکی هم با کلاه و عینک شنا نشسته بود :))
11
23
549
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
از بیمارستان با اسنپ برمیگشتم. در سکوت ماشین شهر رو تماشا میکردم. تو میدون ونک یه آخوند ایستاده بود برای تاکسی. یه ماشین نگه داشت براش. یدفعه من و راننده اسنپ نگاهمون با هم چرخید سمت راننده که نگه داشت برا آخونده! پسر جوان راننده اسنپ مکثی کرد از توی آینه گفت بیشرف از خودشونه!
7
29
534
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
حالا بیاین بپرسید از کجا میفهمیدن که من مسلمونم! جدا از اینکه ایرانی«بای دیفالت» برچسب مسلمون دارن، یه نگاه هم به پاسپورت تون بندازید. اگه نام ��لله و ماشاالله و فلان الله و محمد و رسول و تقی و .. مذهب توی برگ نخست پارسپورتتون نبود، لبخند بزنید که شما که یه پله رستگارترید!
1
0
521
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
یکی از کاربرها راجع به خودارضایی خانمها یه توییت آموزشی زده، جالب بود. جدا از کوت های بیربط، هستن خانمهایی که با بدن خودشون و نحوه ارگاسم شون آشنایی ندارد و حتی تجربه اش نکردن. کم هم نیستن یادگیریش به آقایون هم کمک می‌کنه یاد بگیرن با انجام همونا به شریکشون pleasure بهتری بدن.
13
7
517
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
حس مزخرف مالکیت و دودل‌طلایی یسری مردها بطرز زننده ای در دو حالت خاص میزنه بیرون: ۱.یه دختر سپید و بور با یه مرد معمولی ایرانی ببینن ۲. یه دختر ایرانی با یه مرد معمولی خارجی، بویژه اگه مرده سپید بور نباشه! امکان نداره یه تیکه احمقانه یا یه نگاه تحقیرآمیز نشون ندن یا پچ‌پچ نکنن!
3
0
492
@nazgolaneh
Nazgol
11 months
همکارم تعطیلات داره می‌ره اروپا، خانواده‌اش رو ببینه. میگه رفتم برا دخترم یکم لباس مرتب خریدم! اینجا آنقدر که با پیجامه و دمپایی میریم بیرون، مرتب لباس پوشیدن رو فراموش کردیم! من دیگه نگفتم یه کامیون کفش پاشنه بلند و لباس قرتی که آوردم اینجا باید ببرم کمپینگ هیزم آتیش کنم :))
13
2
471
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
یه شرکت بزرگ نزدیک خونه مونه. میرم پیاده‌روی هی با خودم میگم کاش اینجا استخدام میشدم! اولین بار که از ایران رفتم سنگاپور، ظهر توی یه مال بزرگ میچرخیدم، کارمندها با تگ کارت بزرگترین شرکت زمینه کاری من، توی گردنشون، آمدن توی مال نهار بخورن. نشستم یه گوشه تماشاشون کردم با حسرت!/
11
7
456
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
@PRafieian تجربه من میگه اگه زبون عادت کنه به خوردن تندی، یه لسطح دیگه از طعم غذا رو تجربه می‌کنی. نه تنها تندی غالب نمیشه، که طعم های دیگه توی غذا هم بسیار خوب و خوشمزه حس میشه.
13
1
436
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
بجای روغن در نیمرو، خامه غلیظ heavy cream میریزم. میذارم خامه بجوشه، روغن خودش رو آزاد کنه و بعد تخم مرغ رو میشکنم وسطش. بافت نیمرو کاراملی میشه، بسیار خوشمزه است. 😋
24
5
444
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
تو شلوغی صف یهو چشم تو چشم یار پیشین خارجی شدم! تعجب کردم، از کاهش وزن عجیبش و اینکه آنزمان تنها کاری که علاقه نداشت همین ورزش بود! رفتم برم سمتش، روش رو برگرداند! جا خوردم! چون ما مثل ۲ انسان بالغ حرف زدیم و از هم جدا شدیم. گُل سرم که پارسال گم کردم، به کوله اش آویزان بود!
15
3
421
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
صاحب رستوران اونجا بود. خودش لاتین بود. گفت من یه رفیق ایرانی دارم. این خوشمزه ترین غذای شماست! بس که دوست دارم خودم، آوردمش تو منوی رستوران مکزیکیم:)) خلاصه گردنفزاز و پرغرور اومدم بیرون :))
0
1
423
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
توی اون اسپیس مهاجرت معکوس یکی هم آمده بود می‌گفت پس از مدتی زندگی در استرالیا به این نتیجه رسیدم در اون سرزمین غصبی نمیتونستم زندگی کنم!!! بعد با فلسطین مقایسه اش کرد!! یکی هم از کانادا برگشته بود می‌گفت پولم رو توی خون بچه های یمن میزدم!!!!
26
6
408
@nazgolaneh
Nazgol
5 years
اولین درآمدم از تدریس خصوصی کل دروس اول دبیرستان برای دختر همکار مامانم بود، خودم دانش آموز بودم خیلی زحمت کشیدم دختر تنبلش که همیشه رد میشد، همه رو قبول شد. کلی ذوق پولم داشتم برم وسیله کوه بخرم! مامانش جای پول، بادمجون سرخ کرده،سبزی کوکو، سبزی قرمه، باقالی آورد برای مامانم🤣
8
4
403
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
من اگه زودتر میآمدم کانادا، کمتر از تنهایی می ترسیدم!! یه چیزی که در جمع دوستان و همکاران در دبی و کشورهای آسیایی که زندگی کردم، آزارم میداد، این بود که همیشه تنها یالقوزش من بودم! اینجا خیلیا تنهان.. همسایه هام تنهان. همکارا تنهان، ۲تاشون بازنشسته شدن، دو تا مرد تنها...
7
4
413
@nazgolaneh
Nazgol
21 days
دنبال یه وسیله میگشتم، چشمم خورد به این حصیرها! خونه ما، تمام پنجره‌هاش از این حصیرها داشت از بیرون. صبح های تابستون پدرم آب می پاشید بهشون، که خنک کنه هوا رو، یه بوی چوب خوبی بلند می‌شد خیس میشدن. .. من یواشکی چوبهای حصیرها رو‌ میکشیدم بیرون، باهاش بادبادک درست میکردم!
Tweet media one
28
3
418
@nazgolaneh
Nazgol
4 months
@smn242424 الان اینو میگم فحش میخورم! اما ایرانیای پولدار و قشر مرفه بیشتر میان کانادا به خاطر نزدیکی به امریکا و بیزنس. بعد میخوره تو ذوق‌شون چون برو و بیای زندگیهاشون خیلی کم میشه! مهاجرای استرالیا انگار با امادگی بیشتری نسبت به شرایط زندگی آنجا میرن. آفتاب و دما هم بسیار موثره
13
0
407
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
بعد جلسه ازش پرسیدم کجا بودی قبلا؟ گفت من شف غذای ایتالیایی‌ام! انفدر مشتری ها به روغن غذاهام نق زدن که اعصابم رو خرد کردن ول کردم آشپزی رو آمدم تو صنعت!! بعد گفت ملت کل لایف استایل‌شون فاکداپه، اما به روغن پاستای من گیر میدن :)))
3
0
390
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
حالا یسری باشگاه میرن فقط برای تغییر حال و هواشون و گرفتن حس خوب و انرژی مثبت و هدف مشخصی برای بدنسازی تعریف نمیکنن‌، که بنظرم اصلا هم بد و عجیب نیست. اما دیدم زوج‌های که با هم هدف میذارن و یکیشون که جا میماند، اون یکی رو هم مجبور به انصراف می‌کنه یا سنگ‌اندازی می‌کنه براش!!
1
2
373
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
بعد که روش رو خوندم تازه فهمیدم چیه :))) دیگه روم نشد اشتباهم رو اصطلاح کنم :)))) یه بهانه آوردم و با تشکر سریع داروخانه رو ترک کردم :)) دیگه هم دنبالش نرفتم :))))
2
0
383
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
وقتی تعریفش کردم و جو جلسه بکل تغییر کرد از خنده و شوق و هیجان!! پا شدن اومدن کنارم و یه عکس یادگاری با پیراهن سرمه ای و تگ ام با من گرفتن و آنروز رو ثبت تاریخی(!) کردن!! هرچند هرگز اون عکس بدستم نرسید، اما مزه ی برآورده شدن اون آرزو رو برای من دلپذیرتر کرد!..
7
1
378
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
اینجا و اکنون
Tweet media one
15
2
372
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
همکار اسراییلیم میگه چون نمیشد تو اسراییل ازدواج کنم، رفتم در کشور همسرم ازدواجم رو ثبت کردم. پرسیدم چرا؟ گفت چون زنم مسیحی بود. بعد پرسیدم حالا پچه‌هات دین نشون چی میشه؟!(یهودیت از مادر منتقل میشه) گفت قانونا هیچی! اما در عمل هرکدوم زورمون برسه دینمون رو بیشتر بتپونیم به بچه!!
8
3
369
@nazgolaneh
Nazgol
6 years
@amirtanhass خاک بر سر اون ساختاری اینا بهمون فرو کردن... یکی مثل یه آدم معمولی تو همه دنیا لباس می‌پوشد ذوق مرگ میشیم ... بدبختی ما یکی دوتا نیست که ....
1
2
341
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
سلام. من lay off شدم😅 حالا میخندم، بار اولمه، هنوز داغم😅 اما خنده بود! تازه متوجه شدم ۴۵نفر رو با هم lay off کردن! ما ۴تا آخریا بودیم! گفتن۲بار جلسه گذاشتیم نگهتون داریم اما تصویب نشد! هیچکدام نمیدونستیم کیا تو جلسه اند! بخش تحقیقات که من بودم و بخش آموزش رو کلا منحل کردن!
78
2
359
@nazgolaneh
Nazgol
7 months
@khaharshohar00 بخاطر پرایوسی مامان این کار نکردم. همیشه با مامانم تصویری صحبت میکنم نشسته روی مبل. امروز دیگه آنقدر ذوق کردم بهش گفتم باور نمیکنم خودت رفتی آرایشگاه. دوربین رو گذاشت عقب پا شد با عصا راه رفت 😭 بمن گفته بودن اصلا نمی تونه راه بره... خب این خیلی فرق داشت برای من 😭
4
0
363
@nazgolaneh
Nazgol
1 year
نمی‌دونم شاید واکنش زشت نسخه زن ایرانیش هم باشه! من نشنیدم دستکم. اما مشابه تجربه خودم رو از چندین نفر دیگه هم شنیدم.
0
0
353
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
دیدمش. زنده شدم 😍😭 #مامان
28
1
339
@nazgolaneh
Nazgol
2 months
یکی از آشناهای دور خرمذهبی بهم زنگ زد امروز. آخرین باری که دیدمش، ۳۲سال پیش بود!برادرش رو ختنه کرده بودن، همه رو‌ دعوت کرده بودن خونه‌شون! من کلاس چهارم بودم. مامانش تا من رو دید گفت روسری‌ت کو؟باد برده؟! گفت چرا دیر فهمیدم تو کانادایی! دعوتنامه بفرست برام بیام! گفتم بیاح!!
13
0
310
@nazgolaneh
Nazgol
3 years
من دست این دکتر رو میبوسم. اخلاق نداره، رک گو و بی پرده بدون در نظر گرفتن شرایط بدترین حالت رو اول میگه! اما دستان جراحیش، چون دَم عیسی جانبخشه! بر اثر حادثه ای که رخ داد مامانم‌ تا مرز قطع نخاع رفت. عمل بسیار سنگینی انجام داد. امروز ۱۰ متر راه رفت! من دست این دکتر رو میبوسم.
15
2
297
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
صورتش رو نمی‌دیدم اما صدای فین‌فین کردنش خبر از اشکای پنهانش میداد. روم رو کردم به سمت شیشه که نبینم اشک اون مَرد رو... لعنت بهتون، لعنت بهتون، لعنت بهتون... که جوونای مملکت رو کشتید، شکنجه کردید، نابود کردید.. #مهسا_امینی
1
11
293
@nazgolaneh
Nazgol
4 years
همکارم پرسید کسی از آشناهات ویروسی شده؟ گفتم معلمم گرفت و فوت کرد 😔 گفت علائم چی بود؟ گفتم فقط تب داشت.از بستری تا فوت ۳روز. گوشی رو برداشت زنگ زد به اون همکاری که تست کروناش مثبت شده و قرنطینه است خونه، گفت آشنا�� نازگل تب کرده، ۳ روزه مرده از ویروس!😑 این پنیکه یا بیشعوریه؟
17
4
286
@nazgolaneh
Nazgol
2 years
رفتم قوانین کانادا رو خوندم راجع بهش دیدم درست میگه! بخاطر مسایل ایمنی فروش و یا واگذاری car seat بچه رو منع کردن:
1
0
283