۷سال پیش دقیقا همین موقع بابام اومد صدام کرد پاشو نمازتو بخون ٫من با پرخاش پتو رو کشیدم رو خودم و بهش گفتم برو اونور میخوام بخوابم۳٫ساعت بعدش صدام زدن گفتن پاشو بابات تصادف کرده تو بیمارستانه ٫ ۱۰ساعت بعدش بهم گفتن بابات فوت کرد، من موندم و یه دنیا حسرت