Roman Elizarov, We are always indebted to him for Coroutine. Jake Wharton is a significant source of inspiration for me. Michail Zarečenskij & Hadi Hariri Because of Kotlin and their efforts to increase the productivity of programmers. Thanks @jetbrains for this great conference.

Yesterday was one of those days when I was overjoyed as an Android programmer, seeing no one makes me happy anymore 😁. #KotlinConf #KotlinConf24

تو شرکت روز اول بهم ولکام پکیج دادن که شامل یک گوشی S24 Ultra و یه مک بوک پرو M3 با رم 38 بود همینطور تیشرت و هودی و ماوس و کیبورد. از طرفی هم که خونه رو برای دوماه برامون اجاره کردن همه اینا دربرابر لذتی که از همصحبتی و همکاری باهاشون میبرم واقعا ذره ای نیست.

اومدم دانمارک و توی یه شرکت عالی مشغول به کار شدم. خدایا شکرت واقعا حس میکنم همون شرکتی که میخواستم رو پیدا کردم یه هفته است که مشغول شدم و واقعا بی نظیره.

البته اینم اضافه کنم که میدونم اعلام کردن یک فردی که لایق جایگاه برتر نیست به عنوان نفر برتر ضایع کردن حق بقیه است و من کار تیم داوری رو در این رابطه تایید نکردم.

یاد مسابقه کارساز که تو سن ۱۹ سالگی با داداشم شرکت کردیم افتادم. اونجا ما تمام تلاشمونو کردیم و از نگاه مردم تیم برتر بودیم اما داورای مسابقه اعتقاد داشتن که اگر ما رو تیم برتر اعلام کنن ممکنه فکر کنیم همیشه پیروزی به سادگی به دست میاد. بعد اون مسابقه کلی سرخورده شده بودیم.

بازش کردم و فهمیدم که داوران مسابقه به من لطف کردن و برای اینکه بهم انگیزه بدن و تشویقم کنن من رو نفر سوم اعلام کرده بودند چون کد هام فاجعه بود. این کارشون اونموقع خیلی روی اعتماد به نفس من اثر گذاشت چون بعد از مسابقه به واسطه این خبر توی یه شرکت استخدام شدم و کلی چیز یادگرفتم.

آخرای سال ۲۰۱۵ یه مسابقه مهارت یابی به اسم فناورد برگزار شد که من اون موقع ۱۶ سالم بود و توی مسابقه شرکت کردم و تونستم توی حوزه اندروید رتبه سوم رو بیارم. امشب داشتم همه اینا رو مرور میکردم که به طور اتفاقی سورس برنامه ای که توی مسابقه تحویل دادم رو پیدا کردم.بازش کردم و.

من همین مشکلو با پیتزاهای ایتالیا دارم 😂 واقعا سلیقه من پیتزاهایی هست که توی ایران خورده بودم.

امروز تو مسیر اگهی گربه ای که گم شده رو روی تیر برق دیدم. بعد من تو بچگی گم شده بودم بابام داشت عادی سازی میکرد که ما اصلا بچه نداشتیم مامانمم باورش شده بود.