بچهها، به باباهاتونم زنگ بزنید.
زنگ زدم به بابا. با نگرانی گوشی رو برداشت گفت چیزی شده؟ گفتم نه میخواستم حالتونو بپرسم. گفت، مامان داره نماز میخونه، میگم بهت زنگ بزنه. گفتم نه، میخواستم با شما صحبت کنم. گفت، جدی؟ ممنون باباجون.
دلم گرفت، از وقتی رفتن من فقط به مامان زنگ زدم.