«مردانی که به ما حمله میکردند دستشان را میان پایشان میبرند و با اشاره به اندام جنسیشان فریاد میزدند: شماها چادر نمیخواهید، اینو میخواهید!»
اولین خشونتهایی که در تظاهرات زنان کمتر از ۲۰ روز پس از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد.
آغازی بر ۴۳ سال خشونت سیستماتیک علیه زنان.
سیانان در گزارش خود در مورد خشونتهای جنسی ماموران امنیتی به دستگیرشدگان، تجاوز به #آرمیتا_عباسی را تایید کرد.
آرمیتا ۱۷ اکتبر به وسیله چند لباس شخصی به بیمارستان امام علی کرج آورده شد، در حالی که موهای سرش را تراشیده بودند و به دلیل تجاوزهای مکرر خونریزی شدید مقعدی داشت
امروز دادگاه #کتایون_ریاحی بود، با اینکه از قبل به خانه سینما اطلاع داده بودند، هیچکس از او دفاع نکرد و در سکوت کامل خبری به سر برد. کتایون تحت شدیدترین فشارها و تهدیدها با آمبولانس از دادگاه خارج شد. خانهی سینما و بسیاری از اهالیاش در هیچ مقطعی از او حمایت نکردند، شرم بر شما!
در ۲۲ تیر ۱۳۸۸ دو وبلاگ ناشناس خبر مفقود شدن و گزارشی دربارهی یکی از بازداشتیهای اعتراضات جنبش سبز، به نام #ترانه_موسوی منتشر میکنند. لیلا محمدزاده و رضا ولیزاده دو خبرنگاری بودند که در این دو وبلاگ، خبر از وقوع تجاوز به این دختر ۲۳ ساله میدادند.
بعد از پیگیریهای مسرانه و مداوم مردم و رسانهها برای روشن شدن وضعیت گزارش شدهی دردناک #آرمیتا_عباسی حسین فاضلی هریکندی، رییس کل دادگستری استان البرز از زندانی بودن#آرمیتا_عباسی در زندان فردیس خبر داده او آرمیتا را “رهبر اغتشاشات در کرج“ معرفی کرده و گفته است
۶ دی ۱۳۹۶، عکسی منتشر میشود که زنی بدون حجاب روی جعبه برقِ روبهروی شیرینی فرانسه رفته. همه با تعجب و تحسین میپرسند «او کیست؟ اسمش چیست؟»
هنوز کسی نامش را نمیداند (ویدا موحد)، مردم اسمش را میگذارند «دخترِ خیابان انقلاب». بعد از چندی، دختر دیگری روی همان جعبه برق بالا میرود
اوایل دهه ۶۰؛ حجاب دیگر اجباری شده و پوشش اسلامی با سرکوب شدید زنان همراه میشود. دستگیری زنان مبارز شروع شده. ماموران رژیم در انظار عمومی با ایجاد رعب و وحشت در میان مردمی که به دستگیری اعتراض دارند با استفاده از عباراتی مانند «این زن فاحشه است» از اعتراض مردم جلوگیری میکنند.
روایت مژگان کشاورز، کنشگر حقوق زنان:
«گفتند باید لخت بشی تا از تمام بدنت عکس بگیریم که اگر از اینجا خارج شدی نگی من را شکنجه کردند
خجالت میکشیدم. دستانم را در جلوی اندام خصوصیام میگذاشتم، مامور فریاد میزد: رو به من بایست و دستات رو بردار. حالا بشین و پاشو کن با پاهای باز!»
صدای #کتایون_ریاحی باشیم!
این زن چرا باید تنها بماند؟ چرا باید با این وضعیت در دادگاه تحت فشار قرار بگیرد و حالش بد شود؟
خانهی سینما روزی باید جوابگوی این نادیدهگرفتنها، منفعتطلبیها و همکاری با دستگاه قدرت باشد!
#معصومه_صلیحاوی، دختر نوجوان عربی که به خانهی پدرش پناه میبرد، چرا که از دست شکنجهها و آزارهای شوهرش به ستوه آمده. معصومه در کودکی با فشارهای خانواده تن به این ازدواج داده بود
بعد از رفتن معصومه به خانه پدر، شوهرش بدون هیچ مدرکی میان طایفه مدعی میشود معصومه به او خیانت کرده
زنان «شهرنو» اولین زنان قربانی جمهوری اسلامی؛ زنانی در میانه ستیز و تبعیض طبقاتی که برای گذران زندگی به «کارگری جنسی» روی آوردهاند. هر گونه حق عاملیت و شأن اجتماعی از این زنان گرفته میشود و آنها بیگرفتن هیچ همدلیای، با موج انقلاب اسلامی لایق هر رفتار خشونتآمیزی میشوند.
این منبع موثق میگوید آرمیتا به شدت میلرزید.کادر پزشکی وقتی با او صحبت میکردند متوجه نشانههای تجاوز شدید به او میشوند. اما زمانی که کادر پزشکی به ماموران میگویند به آرمیتا تجاوز شده و شواهد آن واضح است، ماموران اصرار میکنند که پزشک بنویسد قبل از دستگیری به او تجاوز شده.
#ابولقاسم_طالبی از نام زنان بازیگر استفاده میکرد، داستانهای خیالی درباره آنها به زبان میآورد، از «عرق خوردن با فلان زن» و «پا دادن آن یکی زن بازیگر معروف» میگفت تا به خیال خودش به من بفهماند که اگر میخواهم بازیگری را حرفهای انجام دهم، باید رفتار وقیح امثال طالبی را بپذیرم
«نیروهای سرکوبگر در تظاهرات به صورت، پستانها و ان��ام تناسلی زنان با تفنگ ساچمهای و در فاصلهای بسیار نزدیک شلیک میکنند».
دختری ۲۰ ساله میگوید ده مامور امنیتی دورش را گرفتند و با فاصله نزدیک به رانها و اندام تناسلیاش شلیک کردند.
بنا بر اطلاعاتی که از منبعی آگاه به صفحه #من_هم_ایران رسیده است در شب دستگیری توماج هفتاد نفر با ماشینهای زرهی وارد روستا شده اند، تمام این افراد لباس شخصی بودهاند. بین آنها فقط دو سرباز بودهاند که آن دو هم صورتشان را پوشانده بودند.
یک پرستار از داخل بیمارستان این اخبار را به بیرون درز داد که «ترانه موسوی را بیهوش به بیمارستان آوردند در حالی که پارگی مقعد داشت، مدتی بستری بود و همانطور بیهوش از بیمارستان بردنش» کمی بعد از این، خبر پیدا شدن جسد سوختهی ترانه در یکی از بیابانهای اطراف تهران منتشر میشود.
به مادرش گفته بودند «جنازه سوخته دخترت رو حوالی قزوین پیدا کردیم، بیا تحویل بگیر، ولی اینجا نمیتونی دفن کنی. ببرش شهرستان. بیسروصدا تحویل بگیر و ببر شهرستان! وگرنه همین رو هم بهتون نمیدیم».
در آن زمان در نبودن فضای مجازی، امکان تحریف اخبار برای حکومت آسانتر بود. کُندی انتشار اخبار به حکومت این امکان را میداد تا فرصت داشته باشد با ساخت چندین سناریوی دروغ، ردِ جنایت خود را در مورد بازداشتیهای ۸۸ پاک کند یا لااقل نگذارد به درستی ثبت شود.
یکی از فعالان زن به اسم ف.م به میتو گفت: «مردها فریاد میزدند “شما فاحشههای اشرف هستید!” زنان را بعد از تجمع دنبال کرده بودند و شلوارشون را پایین میکشیدند و عورتنمایی میکردند. این مردها فقط مذهبیها نبودند! مردهای روشنفکری که قبلا کنار ما در میتینگها مینشستند هم بودند!»
در پی شکایت دو متهم به تجاوز و خشونتگری جنسی #حبیب_رضایی و #مهدی_کوشکی علیه «شبنم فرشادجو»، «ترانه علیدوستی»، «صفحه من هم ایران» و «بابک کریمی» به همراه چند هنرمند دیگر، به اتهام افترا و توهین، این افراد به شعبه ۴ دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شدند.
#ما_پیروز_شدیم
#زن_زندگی_آزادی
زنی که توسط بازجویان مورد تجاوز قرار گرفت در بیمارستان از دکتری به نام دکتر کشاورز درخواست کرد که بلندگوها را هنگام اذان خاموش کنند. دلیلش این بود که بازجوها بعد از تجاوز به زندانيان نماز میخوانند و اذان بازتوليد آسيب آن اتفاق تلخ بود
درخواست او توسط بیمارستان نادیده گرفته شد!
نزدیک به ۶۰ روز است که در بحبوحهی انقلاب «زن زندگی آزادی»، خانواده و دوستان #آیدا_راستی در بیاطلاعی مطلق از او به سر میبرند.
«آیدا عاشق هنر، نقاشی، و آوازه. خیلی دختر سرزنده و شادیه. عاشق همسرشه. الان هم در زندان اوین در بند ۲۰۹ هستش و از همه چیزهایی که دوستشون داره محرومه»
داستان جعلیای که در آن زمان حکومت برای قتل #ترانه_موسوی ساخته بود این بود که ترانه، به گفتهی خودشان، «مشکل اخلاقی» داشته و فراری بوده، به همین خاطر هم جسدش در خرابههایی در اطراف تهران پیدا شده.
کمی بعد هم دو زن را در یک مصاحبه تلویزیونی آوردند و مدعی شدند خواهر و مادرش هستند، ترانه زنده است و در ایران زندگی نمیکند.
یکی از کسانی که در آن زمان تلاش فراوانی داشت که روایت وجود ترانه موسوی را دروغ جلو دهد «حسین طائب» مسئول فعلی اطلاعات سپاه و فرمانده اسبق بسیج بود.
دکتر ژاله احمدی نویسنده و فمنیست میگوید:
«این جنبش منفرد ماند چرا که جامعهی ما زنان را جزء ملت، جزء خودش نمیبیند. حمله به زنها را حمله به ملت نمیدید. شکست زنها، در حقیقت شکست انقلاب بود».
نخستین نشانههای زنستیزی جمهوری اسلامی از همان سالهای مشروطه شروع شد. در ۱۳۴۲ آیتالله خمینی با دادن حق رأی به زنان قویاً مخالفت کرد. او گفت:
«حساب کنید چه کردهاید؟ زنها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر ادارهای که وارد شدند، آن اداره فلج شد.
ما جمعی از دانشآموزان مدرسه فرزانگان دخت ایران پروین شهر ساری هستیم.
تعداد افرادی مثل ما زیاده که مخالف این حکومت دیکتاتور هستیم. ولی اغلب بچهها به خاطر جو امنیتی مدرسه چون توی تمام کلاسامون دوربین هست و حتی فشار پدر مادرا مبنی بر اینکه نباید خودمونو به خطر بندازیم میترسن.
در نهایت سپاه در مورد سعیده پورآقایی دوباره سناریوی تکراریِ «دختر فراری» را تکثیر کرد.
آگاهیِ امروز مبارزان انقلاب #زن_زندگی_آزادی در مورد ضرورت انتشار خبر بازداشتها و خشونتهای رژیم، چیزیست که میتواند تجربه تلخ تحریف روایت جنایتهای جمهوری اسلامی را غیر قابل تکرار کند.
در سالهای بعد و با فراهم آمدن امکان بررسی گزارشهای بازداشتگاههای ۸۸ و منتشر شدن روایت شاهدان، مشخص شد که ترانه در بازداشتگاه مخفی مقر حسین طائب بوده
بعدها با درز اطلاعاتی از گزارشهای خود وزارت اطلاعات، وقوع چند فقره تجاوز در مقر سابق «حسین طائب» در خیابان سئول تهران حتمی شد.
مواردی دیگر از ربودن زنان و خشونت جنسی نیز در اعتراضات ۸۸ وجود دارد که حکومت با موفقیت توانست روایتهای حقیقی آنها را مخدوش کند.
نمونه دیگر آن #سعیده_پورآقایی بود که تا امروز هم روایت آنچه بر او رفته در سایهی ابهام باقیست. زنی که از او تنها یک جنازهی سوخته به مادرش نشان دادند
مردانی در حمایت از حجاب اجباری به تجمعات میرفتند و به زنان حمله میکردند. شعار میدادند «عروسک فرنگی برو گمشو». با اشاره به اندام تناسلیشان فریاد میزدند: «شماها چادر نمیخواهید، اینو میخواهید!» شدت عمل این تندروها به حدی بود که پونز به پیشانی زنان بیحجاب میزدند.
حسین طائب، مسئول فعلی اطلاعات سپاه، به کمک دستگاههای امنیتیِ نزدیک به خود و عوامل سرکوبگر در سپاه، مدعی شد که ترانه موسوی در کاناداست و این اتهام برای بدنام کردن سپاه توسط «جنبش سبزیها» ساخته شده است.
برخی از این افراد گلولههای برفی را که داخل آن سنگ گذاشته بودند به طرف زنان پرتاب میکردند. مردها با چاقو چند زن را زخمی میکنند اما زنان خشمگینتر میشوند و با شعارهایی تندتر فریاد میزنند: «مرگ بر ارتجاع»، «آزادی، آزادی، مرگ بر استبداد» و حتی «مرگ بر خمینی».
این الگوی اختلال ایجاد کردن در خبر و ساختن چندین سناریوی دروغ، در فجایع ۸۸ تا حدی بود که حتی بسیاری از وقایع تکاندهنده بازداشتگاه «کهریزک» (از جمله وجود تجاوز به مردان در آن بازداشتگاه) هنوز هم به صورت کاملا شفاف مستند نشده است.
روایت «بهارکصالحنیا»، بازیگر، از خشونت و آزارگری جنسی #ابوالقاسم_طالبی
«هشت سال پیش وقتی از همهی خاطرات، تلاشها، نرسیدنها، خوبها و بدها گذر کردم تا راه جدیدی را زندگی کنم تصمیمم بر این بود که به پشت سَر نگاه نکنم و فراموشی که نه، ولی گذار و گذر را ترجیح دادم
زن اگر وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم میزند؛ حق انتخاب شدن زنها فحشا به بار میآورد. کسانی که شما از آنها تقلید میکنید، دارند به آسمان میپرند، شما به زنها ور میروید؟»
به گفته خواهرش سپیده، نمیتوان حتی به قطع گفت که جسد سعیده بوده یا نه. در مورد سعیده هم حکومت با انتشار یک اعتراف اجباریِ از پیش ضبط شده از او، در زمانی که اذهان عمومی خبر مرگ و امکان تجاوز به او را دنبال میکرد، توانست این شبه را ایجاد کند که او زنده است
در مرکز شهر تهران با شعارِ «یا روسری یا توسری» به آزار زنان میپردازند. از این تاریخ به بعد دیگر تذکرهای مؤدبانه جای خودشان را به تهدید و ضرب و شتم میدهند.
در پیِ اظهارات خمینی و رفتار طرفدارانش ۲۵ روز بعد از پیروزی انقلاب، نخستین اعتراضات زنان به حجاب اجباری شکل میگیرد.
از ترفندهای دیگر برای خدشهدار کردن حقیقت، گزارشهای جعلی تلویزیونی و دروغهای رسانههایی مانند رجانیوز بود. حکومت در تلویزیون اعلام کرد ۳ ترانه موسوی در آمار ثبت احوال وجود دارد، یکی از آنها متولد ۱۳۶۳ در پاریس است، دیگری چهار ساله و از کشور خارج شده و آن یکی هم دو ساله است
غیر از تهران در چند شهر دیگر از جمله سنندج، کرمانشاه و بندرعباس نیز گزارشاتی از تظاهرات زنان منتشر شد. زنان شعار میدادند:
«در بهار آزادی، جای حق زن خالی»
«برابری، برابری، نه چادر و نه روسری»
«زن و مرد شهید شدند، هردو باید آزاد باشند»
«استبداد به هر شکل محکوم است»
انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ پیروز میشود. هنوز یک ماه از دولت انقلابی نگذشته، خمینی در فیضیهی قم میگوید: «زنهای اسلامی عروسک نیستند. زنهای اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند، نه اینکه خودشان را بزک کنند.» پیروان انقلابیِ خمینی روز بعد از سخنرانی، به خیابان میریزند
او حجاب اجباری را به نشانه اعتراض بر چوب میکند. دختری که میشود «دومین دختر خیابان انقلاب».
#نرگس_حسینی، دومین دختر خیابان انقلاب، از زمان اعتراضش به حجاب اجباری، تا زمان دستگیری، دادگاه و حتی در زندان قرچک هیچوقت اظهار پشیمانی نکرد.
خاوران، اسم رمز مادران دادخواهی که مفهوم مبارزه و مقاومت را در تاریخ ایران تغییر دادند. خاوران دیگر یک آرامگاه معمولی نیست، چهرهی رنج و بیعدالتیست، میدان مبارزه «مادران خاوران» است. مادرانی که پس از آذر ۱۳۶۷ هر جمعه به خاوران میرفتند.
آری، زنان همدیگر را پیدا کرده بودند.
«پس از انجام معاینات پزشکی در بیمارستان مشخص شد که از گذشته دارای مشکلات گوارشی مربوط به بیماری هموروئید بوده»
سوال این است چه شد که آرمیتا سر از بیمارستان درآورد؟ چه کردهاید که خودتان گزارش بیمارستان میدهید؟!
اما جمعیت به صدا درمیآید:«مردم بدانید، این است معنی آزادی». زنان حالا بیشتر از ۱۵ هزار نفر هستند. ایستادهاند؛شانه به شانه و بههم فشرده.
شب در تلویزیون بالاخره از اعتراضات زنان میگویند«کسانی که در تظاهرات حجاب شرکت کرده بودند، رویهمرفته خواهان خط فکری رژیم گذشته هستند»
یک روز پیش از تظاهرات، خمینی اعلام کرد: «در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. مانعی ندارد بروند کار کنند، لیکن با حجاب شرعی».
روز بعد، حدود ۵ هزار زن از معلمان، دانشآموزان دختر، کارمندان وزارت خارجه و برخی هنرپیشگان تئاتر در مرکز شهر دست به تجمع زدند.
روایت سوم از آزارگری جنسی #ابوالقاسم_طالبی:
گفت: «بلد نیستی کسی رو تحریک کنی یا نمیدونی تحریک کردن چیه؟ فکر کردم گفتی دانشجوی بازیگری هستی؟»
گفتم: «بله هستم، ولی نمیتونم».
گفت: «پس بیخود کردی اومدی تست بدی وقت من رو گرفتی».
در برخی از شهرها مانند تبریز، همدان و کرمان گزارشهایی داده شد که زنان بیچادر را تهدید به آتشزدن و اسیدپاشی کردهاند.
همزمان با تظاهرات زنان، صداهای مخالف با تجمعات حجاب کمکم بلند شد. سیمین دانشور در مقالهای در روزنامه کیهان حجاب را «مسئلهای فرعی» دانست.
در سومین روز تظاهرات زنان به شدیدترین حالت سرکوب میشوند. دختران در راه مدرسه حرفهای رکیکی از حزباللهها میشنوند. در چند نقطه به زنان حمله میشود. تیرهای هوایی شلیک میشود. زنان کارمند هم در گروههای کوچک در حرکتاند.
دانشور نوشت: «ما هر وقت توانستیم این خانهی ویران را آباد کنیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده شدند میتوانیم به سراغ مسائل فرعی برویم، میتوانیم سر فرصت به سر و وضع زنان بپردازیم».
شما که زندانیان با سوابق پزشکی در زندانهایتان از هر نوع مراقبت و دارو محرومند و اسناد وحشتناکی از کتک زدن و شلیک مستقیم به مردم توسط نیروهای امنیتی این روزها در تمام رسانههای دنیا دست به دست میچرخد، چطور به فکر مراقبت پزشکی از فرد ربوده شده افتادهاید و چکاپ گوارشی کردهاید؟!
گروهی که از غرب تهران بهسوی دانشگاه رواناند با تیراندازی هوایی افراد مسلح روبهرو میشوند. میدان را خالی نمیکنند. شمار زیادی از پرستاران و زنان هواپیمایی ملی ایران در حال تظاهرات هستند. آنان شعار میدهند: «ما را به گلوله بستند، مردم قضاوت کنید».
اعتراضات زنان مبارز ۶ روز طول کشید، اعتراضاتی که به شدیدترین حالت سرکوب شد.
شهلا لاهیجی مترجم و نویسنده میگوید: «یادم هست اولین محلهایی که رفتن با حجاب اجباری شد که خندهدار هم هست، شیرینیفروشی بود. بعد اداره پست. یعنی جاهایی که مردم مجبور بودند بیشتر به آنها مراجعه کنند»
روایت #مریم_ابراهیموند در پاسخ به قوه قضایی:
بعد از اینکه من را آوردند اوین و جلوی دوربینها برهنهام کردند، #غلامرضا_ضیایی رئیس زندان شروع کرد حرفهای جنسی زدن، نوار بهداشتی به من داد و گفت: «خیار و موز که به بندتان میآید، از آنها استفاده کنید نیازی نیست بهم نزدیک شوید»
حزبالله در چهارراه کالج با قمه بهسوی راهپیمایان یورش میبرد. در خیابان چرچیل هم زنان مورد هجوم قرار میگیرند. بر اثر شلیک گلوله یکی از زنان بیهوش میشود و یک زن حامله دچار تشنج میشود. دو آخوند روی ماشین میایستند و از زنان میخواهند که راهپیمایی را ادامه ندهند.
در دادگاه رو به قاضی گفت «من خلاف قانونی عمل کردهام که قبولش ندارم. پشیمان نیستم». حکمش ۲۴ماه زندان شد، که ۲۱ماه آن به مدت ۵سال به حالت تعلیق در آمد. نرگس حسینی میبایست برای مدت سه ماه به زندان برود و اگر طی ۵ سال آینده جرم مشابهای مرتکب نشود، ۲۱ ماه حبس او بخشیده خواهد شد.
روسری روی سرشان بیاندازد به جایی بر نمیخورد. اگر آنهایی که میخواهند مویشان خراب نشود هم روسری بیاندازند بهتر است، مویشان بیشتر محفوظ میماند.جوانی که وسیله زن گرفتن ندارد، وقتی میبیند که گاهی یک پیرزن ۶۰-۵۰ ساله خودش را مثل یک دختر ۱۴ ساله نمایش میدهد، یک جور آزار جوانهاست»
هرچند که جمله معروف آیتالله طالقانی در روزنامه کیهان که «در حجاب هیچ اجباری نیست» تیتری شده است به ظاهر نشاندهنده مخالفت ایشان با حجاب اجباری، ولی در ادامه چیز دیگری میگوید:
«جنجال راه نیاندازند، همه حقوق زنان در جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند.
«شاید برای بعضی تجاوز شكنجه باشد، ولی من اين را ماورای شكنجه میبينم. درد كابل را من بعد از مدتی ديگر احساس نمیكردم ولی اين هميشه با من است. دردش مانده، هركاری میكنم نمیتوانم فراموش كنم. اين چه نوع شكنجهای است كه نمیتوانم فراموش كنم؟»
آذر آلکنعان زندانی سیاسی کرد دهه ۶۰
روز ۸ مارس سال ۲۰۱۹ همراه دو کنشگر زن دیگر، به مناسبت روز زن در قطار مترو به زنان گل رز سفید هدیه دادیم و از آنها خواستیم از فعالین زن به حجاب اجباری حمایت کنند. ازشان خواستیم حتی اگر باور به حجاب دارند در کنار زنان بی حجاب در مقابل قانون حجاب اجباری بایستند.
نرگس با اتهامات بیاساسِ «عضویت در دسته یا جمعیت با هدف برهم زدن امنیت کشور» به ۳ سال و ۶ ماه و ۱ روز، و اتهام پوشالی «تبلیغ علیه نظام» به ۷ ماه و ۱ روز حبس محکوم شد.
حكم نرگس ديروز بخاطر كاري كه نكرده بود ابلاغ شد .تجمع و تباني عليه نظام.
در صورتي كه فردا دادگاه ِ،حركتي كه انجام داده برگزار ميشه .
حكم نرگس آش نخورده و دهن سوخته اس.
#مهسا_اميني
#نرگس_حسینی
#دختر_خيابان_انقلاب
نرگس رو در روی شما میگوید «من قانون شما را قبول ندارم که بخواهم بیقانونی کرده باشم». شرم بر شما که نرگس را به ناحق در دادگاههای فرمایشیتان محکوم میکنید، اما بدانید او هیچوقت قدمی به عقب برنمیدارد، او #زن_زندگی_آزادی را هر روز فریاد میزند.
#صدای_نرگس_حسینی_باشیم
در اعتراضات اسفند ۵۷ زن چادریای میگوید «ما برای آزادی مثل مردها خون دادیم، حالا خمینی میخواد اینطوری رفتار کنه؟ اگه همینطور ادامه بده، من خودم برمیگردم از دینم!»
زن کناری اضافه میکند«من خودم چادریام، ما حقوق برابر میخوایم با مردا، بچههامون درس خوندن، میخوایم آزاد باشن»
پنج سال بعد، در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ و در شروع اعتراضاتِ قتل مهسا امینی، خانوادهی نرگس در پی عدم بازگشت او از محل کار به کلانتری مراجعه کرده و گزارش مفقودی دادند. خانواده بعدا متوجه شد که نرگس بازداشت و به زندان کاشان منتقل شده است.
دههی ۶۰، دههی استبداد کور و ارتجاع دینی. زمانی که بازجویان برای توجیه ایدئولوژیک تجاوز به زنان زندانی، از احکام شرعی استفاده میکردند که در آیه ۲۴ سوره نساء ریشه دارد «و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگهای با کفّار) متصرّف شدهاید».
دادستانِ کاشان، آقای سید جواد نوری! نرگس حسینی، دومین دختر خیابان انقلاب، زن شجاع و آزادهای است که هیچوقت در برابر شما سر خم نکرده و نمیکند. زنی که معتقد است «اگر دانشجوی ارشد علوم اجتماعی نشوم، دانشجوی زندان قرچک میشوم».
۱۰ آبان، فهیمه، خواهر نرگس حسینی، خبر داد او از ناحیه هر دو پا دچار «سوختگی عمیق» شده، اما مقامات زندان از درمان او ممانعت میکنند. مقامات زندان به خواهرش گفتهاند «هر وقت صلاح بدانند» او را به بیمارستان اعزام میکنند.
با تمایز چادر مشکی و سرمهای سعی میشد زندانیان زن را تفکیک کنند که دردسر «چادر مشکی»ها کمتر از «چادر سرمهای»ها است. استفاده از چادر با چشمبند در طول بازجوئی و استفاده اجباری چادر در زمان اعدام، بخشی از این سرکوبهای ارتجاعی علیه زنان بود.
۲۹ آبان، نرگس در تماس با خانوادهاش گفت که برای بار دوم توبهنامه پر نکرده است «خیلی دوست داشتند كه من توبهنامه پر كنم، ولی من بابت كاری كه نكردم اظهار پشيمونی نمیكنم. من كاری نكردم كه خلاف قانون باشه، شما هستين كه خلاف قانون عمل كردين».
نه کسانی که از بیماری رنج میبرند قرار است بهانهای برای جنایات شما باشند و حفظ سلامت و جانشان کم ارزش تر است و نه کسانی که ربودهاید با ساخت چنین پروندههای جعلی قرار است بیمار پنداشته شوند تا شما نقشههای تکراریتان را پیش ببرید.
صنم احمدی ۱۶ ساله و دانش آموز اصفهانی میگوید:
«در بازداشتگاه سیدعلیخان یکی از پاسدارها که بازجوی من بود گفت: ببین توی این اتاق هیچکس جز من و تو نیست هر بلایی بخوام به راحتی میتونم سرت بیارم.به هیچ احدی هم مجبور نیستم جواب بدم،چون تو جزو غنایم جنگ اسلام با محاربین اسلام هستی!»
تجاوز به دختران باكره پيش از اعدام، به طور سازماندهی شده و براساس دستور آیتالله خمینی در عدم اعدام دختران اعمال میشد (به نقل از آیتالله منتظری)؛ هرچند بعدها منتظری گفت از دستور خمینی سوءبرداشت شده بود.
روایت اول از «پرواز همای» متهم به آزارگری و خشونت جنسی.
از فاصله فرارم از اون اتاق تا رسیدن به خیابون خیلی جزییات رو مغزم فراموش کرده. چندین روز پر اضطراب و وحشت رو به خاطر سلامت بدنیم و آزمایش دادن گذروندم و چند سال رو برای درمان آسیب روحی که اون تجاوز به من وارد کرد.
#من_هم
برایم پرونده جدیدی در غیابم باز شده است که در آن من را به «افساد فیالارض» متهم کردهاند و پرونده قبلی نیز دوباره به جریان افتاده است.
راوی و نویسنده:
@mozhgankshavarz
#زن_زندگى_آزادى
❌خواندن این روایت برای همه مناسب نیست!❌
روایت یکی از افراد جامعه رنگینکمانی از خشونت جنسی:
مامور بسیجی گفت: «اگر میخوای ۴-۳ نفری بهت تجاوز نکنیم رمز گوشی رو بده» در تمام این مدت مرا دستمالی جنسی میکرد.مقاومت میکردم.
«اینجا هر بلایی سرت بیاد کسی نمیفهمه، اینجا ته جهنمه!»
به شما هشدار میدهیم، این مقدمهچینیهای رذیلانه و کلیشهای که با آن قصد پنهان کردن جنایاتتان را دارید در پیشگاه مردم فاقد ارزش خبری است و کارکردش تنها این است که عزم و خشم ما را در ادامه این مبارزه علیه ستم و جنگیدن برای پس گرفتن ربودهشدگانمان از شما بیشتر خواهد کرد.
#تبسم_جمالپور ۲۰ ساله، پس از انتشار عکسی بدون حجاب مقابل یک هیات مذهبی، بازداشت شد.
در بازجویی، ماموران به او گفتهاند باید مانند تصویری که منتشر کردی لخت شوی، وسپس با خشونت لباس او را از تنش درآورده واقدام به لمس سینههای او کردهاند.
منتظری سالها بعد، در کتاب خاطراتش میگوید تجاوز جنسی به زنان امری سیستماتیک در زندانهای دهه ۶۰ بوده. در نامهای به خمينی نوشته بود: «آيا میدانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسيدن به زندانیها حدود ۲۵ دختر جوان را بعداً ناچار شدند با خارج کردن تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟
پذیرش زنان زندانی در بازداشتگاه بعد از بازرسی بدنی، ضرب و شتم و گاهی با ضربه پوتینِ پاسدارِ مرد به اندام تناسلی زنان انجام میگرفت. غالبا چادرهایی که به زنان در بدو ورود میدادند مناسب و به اندازه قدشان نبود و اکثرا پاسداران داد میزدند«این چه طرز چادر سر کردنه، پاهاتو بپوشون»
در سال ۱۳۹۸، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه مجموعا به ۲۳ سال و شش ماه حبس محکوم شدم. به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» به ۵ سال حبس، برای «تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری» و «تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا» به ۱۰ سال حبس
سال ۱۳۶۰ به فاصلهی دو روز خبر اعدام میترا مجاوریان و ماندانا مجاوریان در روزنامه خراسان منتشر شد. مهشید مجاوریان وقایع پس از اعدام میترا و ماندانا را چنین روایت میکند:
«روزی که گل و شیرینی آوردند دم در خانه، بین روزهای اول و هفتم میترا و ماندانا بود.