Manipulation 🎭دستکاری روانی
ٰ
میدونم آدمای زیادی دوست دارن حرفایی که تو این اپیزود هست ته دلشون پنهون کنن چون عاشق عروسکای خیمه شب بازین.
ذهن آدما جای بازیهای شما نیست. 🤍
• خودتون رقصیدن رو شروع کنید و نخها رو قیچی کنید. 🫶🏻
@GoftoGoush
✨
ٰ
دو سال پیش این موقه ها دوستمو برده بودن اتاق عمل، خانوادش جلوی در بودن منم رو یه صندلی دورتر نشسته بودم که سختشون نباشه. داشت به هوش میومد دکترش اومد بیرون رفتن پیشش گفتن میتونیم ببینیمش؟ گفت صبا کدومتونه؟ اون فقط با من بیاد این ما رو دیوونه کرد
یهو همشون برگشتن سمت من :)) داشتم
ریشه یابی پارتی فوبیا: مرداد ۸ سال پیش دوس پسرم گفت عزیزم میخوام تولدت پارتی بگیرم هرکیو میخوای دعوت کن. منم خوشحال از اولین پارتی زندگیم با هزارتا نقشه و سلیطه بازی که تولدمه بذارین آزاد باشم حکم شب خونه نیومدنو گرفتم و مهمونامم دعوت کردم.
یهو از ۷ استرس شروع شد..
با کلی دلداری که عادیه، اولین پارتی همیشه خاطره میشه و خوش میگذره آرومم کردن و رفتیم. سینا(مثلا اسمش) یه تیکه کلام داشت هرچی میشد میگفت: تا با منی؟؟ در یمنی.💪🏻
دیگه به هوای یمن ۱ساعت پارتی آروم گذشته بود که، یهو یکی دویید اومد دم گوشش یه چیزی گفت. یه نگاه به من کرد،
یه لبخند زد، گفت عزیزم هیچی نیس بچه ها میگن پلیس اومده🫂 همونجا من ریدم به خودم و یمن و آبروم پیش دوستام. 😂
ما دخترا رو برد یه جایی شبیه انباری اونجا و رفت. من دیگه داشت اشکم درمیومد که یهو دوباره درو باز کرد، یه نگاه به من کرد، چشاشو ریز کرد گفت: تا با منی؟؟؟
منه خرر
دوباره رفتم تو یمن و شیر شدم😂
یه ربع بعدم گفتن بیاین حل شد.
دیگه همه یا مست بودن یا هر حالت دیگهای که نمیدونم،ولی یادشون رفته بود و داشت خوش میگذشت.آخرای شب رفته بودیم تو فضای باز اونجا،یهو دیدیم از اون ور یکی داره عربده میزنه:اصن به تو چه ربطی داااره؟؟ و بله دعوای بدمستی😂
یه پسره به دوست من گیر داده بود داداشْ داداشه سینا غیرتی شده بود که پارتیو بهم نریز. دو دستگی بوجود اومد و تبدیل شد به جنگ تن به تن😂 شیشههای ماشین میومد پایین، مشت میخورد تو صورت اون یکی، اینم وسط دعوا دوستمو به من تحویل داد گفت هواشو داشته باش مسته، چیزی نیس الان حل میشه. تو
نگاهش به وضوح دیدم که دیگه روش نمیشه از خودشو یمن چیزی بگه :))
سینا رفت، همونجا بگاییه سوم پا داد. یهو دیدم دوستم گرریه که من باعث شدم اینجوری بشه رفت نشست پشت ماشین سینا استارت میزد ماشین میپرید جلو😂 دیگه داشت میخورد تو دیوار کشیدمش پایین گفتم جون هرکی دوست داری بیا از این
جهنم بریم بیرون منم میام فقط ماشین اینو به گا نده بدبخت میشیم :))
مهمونام هر کدوم یا زودتر رفته بودن یا همون موقع فرار کردن. اون طرفم دعوا نمیخوابید، سینا یه مرخصی ریز گرفت اومد مارو نشوند تو ماشین، کیکمو داد دستم گفت نگران نباشید الان میبرمتون. آخه لاشییی😂
ما از اون جهنم
میگفتن ااا اون تولد تو بود اونجوری شده بود؟ خوب شد نیومدیم😂😂
منم هرگز دیگه پارتی نگرفتم و پارتیای که توش خانواده خودم یا طرف نباشه نرفتم و از پسر گندهگوز دوری کردم☠️
اومدیم بیرون، تو ماشین من گریه میکردم اون عذرخواهی، سه تا دوستمون دلداری. دیگه به خودم گفتم صبا آروم باش تموم شد. داری میری یه جای امن. ولی تموم شده بود؟نه :)))
یکی از همون مهمونا که دوستم بود پششت هم بهم زنگ میزد. سینام گفت بابا جواب بده نگران شده حتما. حالا از ثانیه اول صدای
فحش خارمادر پیچید تو ماشین😂 دختره از اونور داد میزد هفت جدمونو بست به فحش و قطع کرد. من دیگه عررر میزدم که رسیدیم خونه، اون رفت راند دوم دعوا :)) من همچنان گریه تا برگشت همه با هم کیک خوردیم خوابیدیم!
انقدرر آمار تلفات اونشب زیاد بود تا یه ماه بهم زنگ میزدن میگفتن
گایز من برای یکی از اپیزودام یه دوست پسر میخوام که سابقه دو سه تا شکست عشقی داشته باشه و راجبشون حرف داشته باشه برا گفتن. اگه فکر کردی اوکیای بم دایرکت بده با یه خوبش بشینیم برنامهریزیش کنیم.
فیلم کوتاهی که ۲۱ سال پیش بازی کردم :)))
لحاظ کنید که اون سال مجوز نگرفت به دلیل این که توهین به خانومای چادری محسوب میشد که حواسشون به بچههاشون نیس😂
کاش اون پسر آخریه رو پیدا کنم :)))
بعضی آدما این مهارت رو دارن که دقیقاا میدونن کِی، با چه لحن و از چه کلماتی استفاده کنن، که همون نتیجهای که میخوان رو از شما بگیرن.
اگه اینو بلد نباشی، ناخودآگاه همیشه تو مسیر افکار و تصمیمات اونایی ولی فکر میکنی همهچی اتفاقیه.
با یه اکانت فیک دوباره مخ اکسمو زدم و دو شبه دارم باهاش درد و دل میکنم و از خودم بهم میگه :)) چقد دلم برایش تنگ شده بود و چقد خوشحالم که خر نشدم برگردم باهاش
هنوز همون بچه ی دروغ گوایه که بود D:
اپیزود آخر فصل یک گفتوگوش برای رو شدن دست گسلایترا و رهایی از این بازی روانی
میدونم که به وسطای پادکست نرسیده یا دو سه بار با خودت میگی اا منم همینطور، یا حداقل دو سه تا آدم میاد تو ذهنت که گسلایت شدن یا خودشون از این بازی روانی استفاده میکنن!
@middddlechild
Are moteasefane. Nakhaste dasht az masire zendegim duram mikard. Man harcheqad say kardam natunestam bekeshamesh bala. Un dasht mano mikeshid payin…
اپیزود سوم گفتوگوش اومد و این منم بعد از تموم شدن ضبطش.
باهاش بغض کردم و خندیدم و نوشتمش
امیدوارم شمام دوسش داشته باشین و بعد گوش دادنش بفرستین واسه دوست صمیمیتون. یه بار دیگه دوستیتونو مرور کنین و بیشتر مراقب هم باشین 🤍✨
یکی از رسوم نانوشته خانواده ما خوردن الویه شب تولده. از ۲۷ سال پیش تا الان هررچی ویدیو تولد هست، الویه با تزئین گل رز و جوجه تیغیم هست. الویه نخوریم امتیاز اون سالو از دست میدیم :)))
دیشب که دیدم لایک و ویو پادکستام از هرچیزی که اینجا و اینستا میذارم پایینتره خورد تو پرم، ولی بعدش یادم اومد که اصلا چرا دارم این کارو انجام میدم. یادم اومد واسه من اون یه نفریام که بهش حس خوبی بده کافیه🫂
@shamsitoos
اون دوری از پسر گنده گوزو واسه همین نوشتم :)) هم جای تولد خیلی بد بود ما نمیدونستیم جای خطرناکیه. هم اونایی که دعوا کردن مهمونای اون بودن که یه طرفشونو من اصلا نمیدونم کی بود 😂 کلا همیشه بگایی درست میکرد با این کاراش نمیگنجید تو یه توییت
سلطان خواب های نامنظم بیدار شده و خواب دیده فرزاد حسنی تو کستباکس براش کامنت گذاشته ایول موفق باشی😂
چراشو نمیدونم 😂 آخرین باری که اسمشو شنیده بودمم یادم نمیاد
بلخره اولین اپیزود پادکست من که اسمشو گذاشتم “گفتوگوش” منتشر شد و میتونین از
Castbox گوش بدین.
به زودی رو پلتفرمای دیگه هم آپلود میشه و اپیزودای جدید به نوبت مهمون گوشاتون میشن.
ببخشید من پولی که همین دو سه سال پیش لازم بود واسه این که ماشین بخری رو با همت و تلاش و سگ دو دراوردم، ولی الان اگزوزشم نمیدن دستم باید چیکار کنم؟ من دیگه تا همینجاشو بلد بودم :(
هرکی بهت گفت بخدا زیر مشکلات زاییدمو وقت ندارم و به خدا به کارام نمیرسم چه برسه به تو زنگ بزنم همونجاا برین بهش
چون به زودی قراره بفهمی اون "وقت" رو فقط واسه تو نداشته!
تضمینی