بغض عجیبی داشتم، خواستم برم تو پارک بشینیم گریه کنم، دیدم حوصله نگاه مردمو ندارم، گفتم بهتره برم پیش شوهرم، رفتم بهش گفتم حال روحیم خیلی بده، نمیخوام چیزی بگم چون همش تکراریه، فقط لطفا بدون سوال، برام یه سیگار بگیر، رفت دوتا خرید، کشیدیم هر دو گریه کردیم، اونم مثل من بغض داشت...