Yousef Kargar
@YousefKargar
Followers
1,493
Following
199
Media
617
Statuses
3,046
M.A of Cinema Filmmaker, Writer & Translator 🎬✍️📽️
Joined June 2013
Don't wanna be here?
Send us removal request.
Explore trending content on Musk Viewer
seokjin
• 521486 Tweets
LINGORM LAYS STAX THAILAND
• 194265 Tweets
Nebraska
• 152112 Tweets
ホームラン
• 116820 Tweets
DAOUOFFROAD in MACAU
• 63028 Tweets
大雨特別警報
• 43785 Tweets
ロッキン
• 41827 Tweets
能登半島
• 30741 Tweets
Ice with FOURTH
• 20013 Tweets
レイジョ
• 18904 Tweets
FEED Y x UPPOOM
• 18554 Tweets
JAM 3RD FANCON
• 14284 Tweets
شاید بتوان گفت بیشترین ادای دین را به ادبیات ایران، نه سینمای ایران بلکه سینمای شوروی و فیلمساز تاجیک «بوریس کیمیاگروف» کرده است. از هشت فیلمش، پنج مورد به ادبیات ایران مربوط است: رودکی ، کاوه آهنگر ، افسانه رستم ، رستم و سهراب و افسانه سیاوش.
🎬 [سرگذشت یک شاعر (رودکی) | ۱۹۶۹]
8
74
921
امروز مصادف است با سی‌امین سال اولین نمایش این شاهکار؛ فیلمی که چون آرامگاهی ساکت، باید هر از گاهی دست خودت را بگیری و به آن سر بزنی و در دنیای آن به مسیرهای پشت سر گذاشته و پیش‌رو فکر کنی...
🎬 [سه رنگ: آبی | کشیشتوف کیشلوفسکی | ۱۹۹۴]
14
39
736
به نظرم، این جمله‌ی نوری‌بیلگه جیلان درباره‌ی مرگ بی‌نهایت درست و درخشانه:
وقتی نزدیکانِ متوفی می‌آیند، نمی‌پرسند: «احمد کجاست؟ مهمت کجاست؟ مورات کجاست؟ عایشه کجاست؟ فاطمه کجاست؟» بلکه می‌پرسند: «جنازه کجاست؟ جنازه آمده؟»
انسان به‌وقتِ مُردن، اسمش هم می‌رود...
8
41
561
چقدر این زیرنویسی که الآن از «درباره‌ی علفهای خشک» نوری‌بیلگه جیلان هست، پر از اشکال و ایراد و معانی اشتباه هست.
ترجمه شده: «تاریخ برای من یادآور تکرار ناامیدی‌هاست»
درحالیکه ترجمه‌ی درستش اینه: «تاریخ برای من، بیشتر یادآور خستگیِ امیدوار بودن هست.»
امروز زیرنویس جدید تموم میشه
38
8
543
آکیرا کوروساوا:
قبل از دیدن فیلمِ آنگلوپولوس، من که بدون پدر، بزرگ شده‌ام هرگز فکر نمی‌کردم او را در قالب یک درخت کشف کنم. این آخرین صحنه‌ی «چشم‌اندازی در مه» برایم یک وحی بود. لحظه‌ای منحصر‌به‌فرد، می‌توان گفت «ژاپنی»؛ لحظه‌ای که شگفت‌زده‌ام کرد چون همیشه درباره‌ی سنت یونان /۱
6
14
531
آقای نوری‌بیلگه جیلان، امروز ۶۵ ساله شد. به‌همین بهانه، جمله‌ی درخشان دیگری از او را که سال‌هاست با من است، به‌اشتراک می‌گذارم:
«یکی می‌میرد، ناراحت نمی‌شوید.
بعدها کُتِ آویزان‌اش را روی صندلی می‌بینید،
و حالتِ ایستادنِ آن کت، به قلبتان چنبر می‌زند.»
✍️ [نوری‌بیلگه جیلان]
4
35
512
«یک فیلم؛ یک دیالوگ»
«زندگی در مکان‌های کوچک، پرورش رویاهای بزرگ را سخت میکند.»
✍️ & 🎬 [دل‌تنگی ماه می | ساخته‌ی نوری‌بیلگه جیلان | ۱۹۹۹]
6
35
501
ترجمه و زیرنویس «درباره‌ی علفهای خشک» نوری‌بیلگه جیلان از ترکی استانبولی آماده شد. سعی شده تا حد ممکن در معنا و لحن ادای دیالوگ‌ها به فیلم، وفادار باشه. از لینک زیر می‌تونید دانلود کنید و لطفاً جهت بهتر دیده‌شدن فیلم، اگر دوست داشتید، ریت و شیر کنید:
چقدر این زیرنویسی که الآن از «درباره‌ی علفهای خشک» نوری‌بیلگه جیلان هست، پر از اشکال و ایراد و معانی اشتباه هست.
ترجمه شده: «تاریخ برای من یادآور تکرار ناامیدی‌هاست»
درحالیکه ترجمه‌ی درستش اینه: «تاریخ برای من، بیشتر یادآور خستگیِ امیدوار بودن هست.»
امروز زیرنویس جدید تموم میشه
38
8
543
28
69
454
«نقاشی و سینما»
🎨 [مرگِ مارا | ژاک-لوئیس دیوید | ۱۷۹۳]
🎬 [درباره‌ی اشمیت | ساخته‌ی الکساندر پین | ۲۰۰۲]
2
10
411
«نقاشی و سینما»
🎨 [اوفلیا | اثر جان اِوِرت میلی | ۱۸۵۱]
🎬 [مالیخولیا | ساخته‌ی لارس فن‌تریه | ۲۰۱۱]
2
11
395
یک اتفاق رشک برانگیز:
به خاطر می‌آورم که فیلمی چهار ساعته برای نمایش به دستمان رسید. فکر می‌کردیم تا انتهای فیلم کسی در سالن نماند اما فیلم، «بازیگرانِ دوره‌گرد» آنگلوپولوس بود: در پایان فیلم همه ایستاده تشویق می‌کردند. در انتهای سالن، مردی با چهره‌ای عجیب و غریب و ... /۱
3
8
322
نوری‌بیلگه جیلان در کرایتریون فیلم‌های محبوبش را برداشته و درباره‌ی عباس کیارستمی صحبت میکند. دیگر فیلم‌های انتخابی او: مجموعه فیلم‌های اینگمار برگمن؛ شش حکایت اخلاقی اریک رومر؛ عجیب‌تر از بهشت جیم جارموش؛ آندری روبلف نارکوفسکی؛ سه‌گانه‌ی آپو ساتیاجیت رای؛ چاقو در آب پولانسکی
5
16
299
با پول خیلی کمی به لندن رفتم و هر کاری که آدم ممکن است بکند مثل نظافت و ... را انجام دادم. از سوپر مارکت دزدی هم کردم. دو بار دستگیر شدم. بار دوم یک پسر پانزده ساله دستم را گرفت و به بیرون پرت کرد. لنگان‌لنگان بین مردم راه افتادم، خیلی احساس حقارت کردم و اولین بار... (۱)
2
10
299
من فکر نمی‌کنم که اندوهِ یک آدم به هنگام ترک چیزی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد ترک میکند. اندوه آدم ممکن است ناشی از نقطه‌ی مقابلش باشد. آدم احساس میکند که پیوند‌ها چه آسان پاره می‌شود، و نیز اینکه دیگران چه آسان از آدم جدا می‌شوند... /۱
4
24
286
یکم قبل یه‌چیز درباره.ی تاریخ گفتی...امید... چیِ امید؟ «خستگیِ امیدوار بودن»... تعبیر خوبیه. منم خسته‌ام. انگار سال‌های طولانی زندگی کردم. اینجا همه‌چی طولانی به نظر می‌رسه. درس‌هام، استراحتم، منتظر آخر هفته بودنم، شب‌هام، همه چیز...
🎬 درباره‌ی علفهای خشک | نوری‌بیلگه جیلان
10
26
282
«نقاشی و سینما»
🎨 [سوگواری بر پیکر مسیح | اثر آندره‌آ مانتنیا | ۱۴۸۰]
🎬 [بازگشت | ساخته‌ی آندری زویاگینتسف | ۲۰۰۳]
8
7
280
فرقی نمی‌کند فیلم برسون باشد یا جیلان یا جین کمپیون؛ سونات ۲۰ شوبرت هر جا و تحت هر مضمونی لذت‌بخش و شوق‌انگیز است. حتی در فیلمی جاسوسی کمونیستی از چک که مادری قبل از وداع همیشگی با فرزندانش آن را به یاد پدرشان که اعدام شده، بنوازد...
🎬 [برادران | ساخته‌ی توماس ماشین | ۲۰۲۳]
4
17
271
«نقاشی و سینما»
🎨 [هواخوری زندانیان | اثر ونسان ون‌گوگ | ۱۸۹۰]
🎬 [پرتقال کوکی | ساخته‌ی استنلی کوبریک | ۱۹۷۱]
2
5
261
مردم ما ضعیف‌بودن را دوست ندارند. هیچ سنتی وجود ندارد که نمایش ضعف را به هر شکلی که می‌خواهد باشد، یک فضیلت تلقی کند. فروتنی یا امثالهم، هرگز یک ارزش برتر واقعی در ما نبوده است. اگر سعی کنید در محیطی فروتن باشید، احترام فوراً شروع به کاهش می کند و این را حس می.کنید... (۱)
3
16
252
آنگلوپولوس در مورد اینکه چگونه دخترش او را تحت تأثیر قرار داد تا پایان «چشم‌اندازی در مه» را تغییر بدهد، می‌گوید: «اولین پایانی که برای فیلم نوشتم، گم‌شدن بچه‌ها در مه بود. ولی بعد، نتوانستم در مقابل غم و اندوه چشمان دخترم که فیلم‌نامه را خواند، مقاومت کنم. /۱
3
6
240
«نقاشی و سینما»
🎨 [شب‌زنده‌داران | اثر ادوارد هاپر | ۱۹۴۲]
🎬 [سکه‌هایی از بهشت | ساخته‌ی هربرت راس | ۱۹۸۱]
2
11
238
« یک فیلم؛ یک دیالوگ»
«رنج‌بردن چیزی نیست، اما ندانستن اینکه از چه‌چیزی رنج می‌بری، آدم را ویران میکند. من دارم از درون می‌گندم، دارم می‌میرم. در اعماق ترس و شک می‌میرم.»
✍️ & 🎬 [اعتراف | ساخته‌ی زکی دمیرکوبوز | ۲۰۰۱]
2
15
226
«یک فیلم؛ یک دیالوگ»
_ آیا خشونت فیزیکی هم اعمال کرده؟
+ روی بدنم چیزی نیست. همش درونمه...
✍️ & 🎬 [چشمانم را بردار | ساخته‌ی ایسیار بولایین]
2
7
224
«یک فیلم، یک دیالوگ»
- دکتر؟ یه انسان برای مجازات‌کردن یکی دیگه، واقعا می‌تونه خودشو بکشه؟ همچین چیزی ممکنه؟ ها؟
+ مگه اکثر خودکشی‌ها برای تنبیه‌کردن دیگران انجام نمی‌شه جناب دادستان؟
- که اینطور! منم همین فکرو کردم.
✍️ & 🎬 [روزی‌روزگاری در آناتولی | ساخته نوری‌بیلگه جیلان]
9
14
225
_ آیا خشونت فیزیکی هم اعمال کرده؟
+ رو بدنم چیزی نیست. همش درونمه...
✍️ & 🎬 [چشمانم را بردار | ساخته‌ی ایسیار بولایین]
پ.ن: این فیلم برای من، از قدر نادیده‌ترین الماس‌هایی هست در موضوع خشونت خانگی و حقوق زن و روابط سمی.
9
13
216
وقتی بچه بودم، نمی‌توانستم «ر» را درست بگویم. به‌همین دلیل، بخش نوریِ اسمم را نمی‌گفتم و بیلگه می‌گفتم ولی بیلگه هم اسم دخترانه بود. یک معلم ادبیات آنجا بود و وقتی اسمم را به‌صورت شفاهی بیلگه گفتم، به من گفت: چطور می‌توانی این اسم دخترانه را بگویی؟ و جلوی همه مسخره ام کرد... (۱)
6
3
200
[موقت]
خودکفایی به شیوه‌ی این آقا یعنی همه‌کاره‌ی فیلمت باشی (از کارگردانی تا تدارکات) و واکنش‌ها وقتی تیتراژ فیلم بالا میاد و دو سه جا نتونسته:طی‌الارض کنه :))))
9
9
203
گاه ساعت‌ها به این سکانس فکر می‌کنم؛ این آرامش قبل از طوفان، این بغض فرو خورده، این حس تحقیر شدن. علیرغم اینکه کمتر به این سکانس پرداخته شده اما یکی از مهم‌ترین فصول فیلم است و از منظر روایت، دیالوگ‌نویسی، زیرمتن، بازی و ... یک کلاس درس است.
[درباره علفهای خشک| نوری‌بیلگه جیلان]
12
7
197
غم‌انگیز نیست انسان بودن؟ حیوانِ پیوسته ناراضیِ معلق میان مرگ و زندگی.
✍️ [بر قله‌های ناامیدی | امیل چوران]
🎬 [تنها دو بار زندگی می‌کنیم | بهنام بهزادی]
0
10
194
«یک فیلم، یک دیالوگ»
«توی برف در حال یخ‌زدن هستی؛ خوابیدن لذت‌بخشه ولی حواست نیست که داری می‌میری.»
✍️ & 🎬 [مرد تنها | ساخته‌ی چائان ایرماک | ۲۰۰۸]
3
7
197
«یک فیلم، یک دیالوگ»
تو این‌همه راه را برای چیزی آمده‌ای که همه فکر می‌کردند نابود شده. یا ایمانت خیلی قوی‌ست یا خیلی ناامید هستی...
✍️ & 🎬 [نگاهِ خیره‌یِ اولیس | ساخته‌ی تئو آنگلوپولوس | ۱۹۹۵]
3
12
196
فقط به‌عنوان صخره‌ها و خدایان فکر کرده بودم. در آن صحنه چالشی از بازدارندگی و اقتدار دیدم. این دلیلی است که از سخنان برگمان استفاده می‌کنم تا بگویم هدف سینما بازگرداندن رویا به زندگی ما است و در نتیجه به ما در مقابله با مشکلات زندگی کمک میکند.
🎬 چشم اندازی در مه | آنگلوپولوس
2
1
189
«سینما هیچ‌چیز را تغییر نمی‌دهد؛ اما فهم و درک بسیاری از چیزها را در انسان‌ها میسّر میکند. چیزی که دنیا را تغییر می‌دهد فیلم‌ها نیستند، بلکه انسان‌هایی هستند که آن فیلم‌ها را تماشا می‌کنند.»
✍️ [کریستوف کیشلوفسکی]
1
12
183
دیدن این فیلم با داستان عشقی ممنوعه، ارزش شرحه‌شرحه شدن در پایان را دارد. از همان آغاز، مخاطب را به چالش می‌کشد تا لحظه به لحظه خودش را جای شخصیت اصلی بگذارد و به جایش بازی کند. دیدن این شاهکار با یکی از بهترین کلوزآپ‌های تاریخ را از دست ندهید.
🎬 [حسرت | ساخته‌ی میکیو ناروسه]
7
4
181
ما در مرحله‌ی فیلم‌نامه با برخی از افراد دولتی شاغل در آناتولی مانند بازرس‌ها، دادستانها و قضات مشورت کردیم. روزی یک فرمانده پلیس تعریف کرد: گاهی اوقات یک مجرم را سه روز کتک می‌زنید تا به جرمش اعتراف کند ولی او حتی یک کلمه حرف نمی‌زند، ولی بعداً که یک زن را می‌بیند یا... (۱)
3
5
177
«ادبیات و سینما»
📖 [پیانیست | نوشته‌ی الفریده یلینک | ۱۹۸۳]
🎬 [معلم پیانو | ساخته‌ی میشائیل هانکه | ۲۰۰۱]
10
3
165
«نقاشی و سینما»
🎨 [گندمزار با کلاغ‌ها | اثر ونسان ون‌گوگ | ۱۸۹۰]
🎬 [رویاها | ساخته‌ی آکیرا کوروساوا | ۱۹۹۰]
1
7
159
«یک فیلم، یک دیالوگ»
چیزی از عشق‌های ناب می‌دونی؟ عشق های کلاسیک، بدون بوسه. بدون بوسه و نه هیچ چیز اضافه‌ای؛ خیلی ناب و خالص. به همین خاطر بزرگ هستن. احساسات بیان نشده هرگز فراموش نمی‌شن…
✍️ & 🎬 [نوستالژیا | ساخته‌ی آندری تارکوفسکی | ۱۹۸۳]
3
11
152
«یک فیلم، یک دیالوگ»
گاهی مجبوریم از چیزهایی که دوستشون داریم دست بکشیم. چیزی که تو دوستش داری، دیگران هم دوستش خواهند داشت...
✍️ & 🎬 [بهار، تابستان، پاییز، زمستان... و بهار | ساخته‌ی کیم کی دوک | ۲۰۰۳]
2
4
146
از طرفی حس پوچی در درونم رفته‌رفته بزرگ شده بود. یک روز به کتاب�� درباره‌ی هیمالیا برخورد کردم و آن چیزی مثل طلب امید از شرق بود چون چیزهایی که در کتاب توضیح داده شده بود، توجهم را جلب کرده بود. (۳)
✍️ [گفت‌و‌گو با نوری‌بیلگه جیلان | مهمت ارییلماز | ترجمه‌ی یوسف کارگر]
1
2
142
ســلام. مـن آندرس هســتم، سـی‌و‌چـهار ساله. فکــر مـی‌کـنم تنــها چــیزی هم که درباره‌ی خودم مـی‌توانم بگـویم همین اســــت...
(امروز در تقویم سینه‌فیلیایی به روز خودکشی معروف است.)
🎬 [اسلو، سی‌و‌یکم آگوست| ساخته.ی یواخیم تریه | ۲۰۱۱]
2
4
146
«نقاشی و سینما»
🎨 [فریدا و دیگو ریورا | اثر فریدا کالو | ۱۹۳۱]
🎬 [فریدا | ساخته��ی جولی تیمور | ۲۰۰۲]
0
5
146
«یک کشور، یک فیلم»
آذربایجان 🇦🇿
وقتی یوسف از جنگ جهانی برمی‌گردد، متوجه می‌شود معشوقه‌اش با دیگری ازدواج کرده، پدرش بیکار شده، مادرش تنها زندگی میکند و دوستش دیوانه شده است. آیا او می‌تواند همه‌چیز را برگرداند؟
✍️ & 🎬 [اگر مُردم، مرا ببخش | ساخته‌ی راسیم اوجاغوف | ۱۹۸۹]
6
2
142
«نقاشی و سینما»
🎨 [بوسه | اثر گوستاو کلیمت | ۱۹۰۸]
🎬 [جزیره‌ی شاتر | ساخته‌ی مارتین اسکورسیزی | ۲۰۱۰]
0
0
143
اکثرا تورناتوره را با «سینما پارادیزو» یا «مالنا» می‌شناسند، اما او اَبَرشاهکاری قدرنادیده بنام «یک تشریفات ساده» با بازی‌های درخشان پولانسکی و دپاردیو و موسیقی موریکونه دارد که بدون حتی یک اشاره از بهترین فیلم‌های دینی سینما و سکانس اولش از بهترین فصول آغازین سینما برای من است.
14
5
144
سال گذشته درام دادگاهی خوب کم نداشت، اما وا حیرتا از این مستند آرشیوی درخشان آرژانتینی درباره‌ی دادگاه‌های بزرگان نظامی دیکتاتوری آرژانتین ۱۹۸۵. تجربه‌ی هم‌زمان وحشت، نفرت، اشک و خشم با تدوین شاهکار از میان ساعت‌ها تصاویر آرشیوی.
🎬 [محاکمه | ساخته‌ی اولیس دلا اوردن | ۲۰۲۳]
2
3
142
و خداوندگار موسیقی و ترانه، سِزِن آکسو را آفرید...
حتی ترکیدن میکروفون وسط اجرا و مستی و حیرانی فیلمبردار از قدرت اجرای خواننده و تاثیر ترانه هم، نمی‌توانند مانع درخشش او شوند. این صدا، این ترانه و این احساس یک پرفورمنس درخشان خلق کرده‌اند.
«میگذرد، میگذرد درست مثل قبلی‌ها...»
10
13
142
و این موسیقی متن درخشان «درباره‌ی علفهای خشک»
جیلان که به علت علاقه‌اش به موسیقی کلاسیک، در آثارش از آنها به عنوان موسیقی متن استفاده می‌کرد، این‌بار سراغ آهنگساز جوان، فیلیپ تیموفیف رفته که البته اکثر آثار او که تحصیلکرده‌ی موسیقی فیلم است، در همان حال و هوا هستند.
4
8
139
#منتشر_شد
سلاخ‌خانهٔ شیکاگو (جنگل)
نویسنده: آپتون سینکلر
مترجم: یوسف کارگر
نشر رایبد
سلاخ‌خانۀ شیکاگو صد‌واندی سال پس از انتشارش، همچنان آینه‌ای‌ست رو به همۀ ما برای درک اهمیت ادبیات، روشنفکرِ متعهد و ایستادن بر سر عمیق‌ترین و اصیل‌ترین ارزش‌های اخلاق انسانی.
8
7
141
تمام آن شب روی «ر» کار کرده و این مشکل را حل کردم. در زندگی چیزی که بیش از هر چیزی از آن متنفرم، تحقیر شدن است. (۲)
✍️ [گفتگو با نوری‌بیلگه جیلان | مهمت ارییلماز | ترجمه‌ی یوسف کارگر]
0
0
136
یه اکانتی هم هست که به هیچ فیلم و سریالی نه نمی‌گه و هر خزعبلی رو با القاب شاهکار و عالی و پشم‌ریزون و با عظمت و ... خطاب می‌کنه. و عجیب اینکه بیش از چهل هزار فالوور داره، دقیقاً به‌معنی ابتذالِ سلیقه. خدا بیامرزه محمدعلی جمال‌زاده رو با اون جمله‌ی درخشان «از ماست که بر ماست».
17
3
140
«پوسترهای محبوب»
[وداع با پاییز | ساخته‌ی ماریوژ ترلینسکی | لهستان، ۱۹۹۰]
0
5
138
سالن را ترک کرد. آن مرد «ورنر هرتزوگ» بود. بعدها وقتی این اتفاق را به ورنر یادآور شدم، به من گفت که فیلم آنگلوپولوس حسادتش را برانگیخته بوده و چاره ای جز زانوزدن در برابر فیلمساز نداشته است.
رقابت بین فیلمسازانِ بزرگ این چنین است، نوعی حسادتِ خوب.
✍️ [نقل از ژاک ماندلبام]
2
0
135
«نقاشی و سینما»
🎨 [سپیده‌دم | اثر اُد نردروم | ۱۹۸۹]
🎬 [سلول | ساخته‌ی تارسم سینگ | ۲۰۰۰]
0
5
137
«نقاشی و سینما»
🎨 [قایق دانته | اثر اوژن دلاکروا | ۱۸۲۲]
🎬 [خانه‌ای که جک ساخت | ساخته‌ی لارس فن‌تریه | ۲۰۱۸]
3
7
133
«یک فیلم، یک دیالوگ»
طرف مقابلمون رو اون‌طور که هست نبینیم و ازش خدا بسازیم و بعدش هم با این تفکر که همچین خدایی وجود داره یا نه، نسبت بهش عصیان کنیم. یکم در حق من بی‌انصافی نمی‌کنی؟
✍️ & 🎬 [خواب زمستانی | ساخته‌ی نوری‌بیلگه جیلان | ۲۰۱۴]
4
3
136
حس کردم غرورم واقعاً خدشه‌دار شده است. مدتی طولانی بدون اینکه مردم را نگاه کنم، در خیابان‌ها قدم زدم. یادم می‌آید موقع راه‌رفتن، ناگهان با یک آینه روبرو شدم. هرگز چهره‌ام را این‌قدر بدون نقاب ندیده بودم. این حس تحقیر ناشی از دستگیر شدن باعث تحریک چیزهایی در درونم شد... (۲)
1
1
127
«نقاشی و سینما»
🎨 [مسیری به جلجتا | اثر پیتر بروگل | ۱۵۶۴]
🎬 [آسیاب و صلیب | ساخته‌ی لخ مایفسکی | ۲۰۱۱]
1
3
127
«ادبیات و سینما»
📖 [شب‌های روشن | نوشته‌ی فئودور داستایفسکی | ۱۸۴۸]
🎬 چهار شب یک رؤیابین | ساخته‌ی روبرو برسون | ۱۹۷۱]
[خدای من، یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟]
0
6
131
«یک کشور، یک فیلم»
رومانی 🇷🇴
نلا معلم مدرسه و دختر سرهنگ سابق پلیس سیاسی رومانی، پس از مرگ پدرش بخارست را ترک کرده و برای تدریس در مدرسه به شهری کوچک می‌رود و در آنجا با میتسیا آشنا می‌شود که به نظر می‌رسد عقاید مشترکی با او دارد...
🎬 [بلوط | ساخته لوچیان پینتیلیه | ۱۹۹۲]
5
1
137
«نقاشی و سینما»
🎨 [آشفتگی | اثر جان سینگر سارجنت | ۱۸۸۲]
🎬 [آلامو | ساخته‌ی جان وین | ۱۹۶۰]
1
3
126
جاناتان گلیزر کارگردان فیلم تحسین شده‌ی «منطقه‌ی مورد علاقه» در این مصاحبه، از میزان تأثیرگذاری فیلم کوتاه «این خانه سیاه است» فروغ فرخزاد بر خودش می‌گوید و اینکه تا مدت‌ها این تأثیر را با خود همراه داشته است و یکی از فیلم‌های محبوبش است.
2
13
121
«ادبیات و سینما»
📖 [سیمای زنی در میان جمع | نوشته‌ی هاینریش بل | ۱۹۷۱]
🎬 [سیمای زنی در میان جمع | ساخته‌ی الکساندر پتروویچ | ۱۹۷۷]
[چطور می‌شود میزان درد و رنج جسمی یا روحی را اندازه گرفت؟ چه کسی دانه‌های اشکمان را، وقتی که نصفه شب‌ها گریه می‌کنیم، می‌تواند بشمارد؟]
2
2
123
«یک فیلم؛ یک دیالوگ»
«بزرگ‌ترین بدی که یه انسان می‌تونه در حق خودش بکنه، بزرگ‌کردن نفرتش نسبت به دیگران، در درون خودشه.»
✍️ & 🎬 [اعتراف | ساخته‌ی زکی دمیرکوبوز | ۲۰۰۱]
2
3
120
«نقاشی و سینما»
🎨 [زن در مقابل غروب خورشید | اثر کاسپار داوید فردریش | ۱۸۱۸]
🎬 [بر باد رفته | ساخته‌ی ویکتور فلمینگ | ۱۹۳۹]
1
4
120
جملات بلا تار درباره‌ی کرامت انسانی و اهمیت آن در زندگی و فیلمسازی‌اش. او حقیقتاً فیلمساز-فیلسوف بزرگی‌ست که نفس‌کشیدن در دورانی که او زیست میکند و تغذیه از آثاری که خلق کرده است، غنیمتی بی‌بدیل است.
[ترجمه و زیرنویس از خودم]
4
7
119
از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست...
📷 [خرداد ۱۴۰۳؛ ارومیه]
0
3
119
اگر شانس بیاورم
روزی من هم پیرمردی خواهم شد
که هر وقت یاد تو می‌افتد،
سیگارش را از جیب کتش بیرون می‌آورد
و روشن میکند
و با حسرتی پنهان میان آه های بلند
به آن پُک‌های پیاپی می‌زند،
اگر خروس بی‌محلِ مرگ، همین شانس را هم از زندگی نگیرد...
🎬 [امواج | ساخته آلبرتو مورائیس]
2
6
117
«نقاشی و سینما»
🎨 [کابوس | اثر هنری فوسلی | ۱۷۸۱]
🎬 [گوتیک | ساخته‌ی کن راسل | ۱۹۸۶]
1
3
117
آیا کسی از احساسات بعد از مرگ خبر دارد؟ اگر‌چه خون در بدن می‌ایستد و بعد از یک شبانه‌روز بعضی از اعضای بدن، شروع به تجزیه‌شدن می‌کنند ولی تا مدتی بعد از مرگ، موی سر و ناخن می‌روید _ آیا احساسات و فکر هم بعد از ایستادن قلب از بین می‌روند و ... /۱
2
2
114
با سیاقی کم‌و‌بیش نظامی، قدم‌زنان بالا و پایین می‌رفت، صاف‌صاف به آنگلوپولوس که پشت به صحنه داشت، زل زده بود. بعد راه افتاد به سمت آنگلوپولوس و آثار نگرانی کم‌کم داشت در چهره‌ی آنگلوپولوس پدیدار می‌شد. بعد رفت جلوی او زانو زد و پاهایش را بوسید و بی‌آنکه کلمه‌ای بگوید... /۲
1
0
110
...صدای کودکی را می‌شنود ناگهان می‌زند زیر گریه و اعتراف میکند. زندگی پر از جزئیات بسیار کوچک‌تر شگفت‌آوری است که می‌توانند نقش‌های بزرگی را به عهده بگیرند. (۲)
✍️ [از کتاب «گفتگو با نوری‌بیلگه جیلان»
ترجمه‌ی یوسف کارگر]
🎬 [روزی روزگاری در آناتولی | ۲۰۱۱]
1
1
106
«ادبیات و سینما»
📖 [محاکمه | نوشته‌ی فرانتس کافکا | ۱۹۱۵]
🎬 [محاکمه | ساخته‌ی اورسن ولز | ۱۹۶۲]
0
4
109
«یک فیلم، یک دیالوگ»
به نظرم زیباترین چیز در زندگی این است که انسان بتواند برای خودش داستانی دست و پا کند؛ خیالی یا واقعی، ربطی ندارد. مهم این است که به داستانش باور داشته باشد.
✍️ & 🎬 [روز گذشت | ساخته‌ی عاریف بابایف | ۱۹۷۱]
0
7
111
«ادبیات و سینما»
📖 [پدر سرگئی | نوشته‌ی لئو تولستوی | ۱۹۱۱]
🎬 [خورشید همچنان در شب می‌درخشد | ساخته‌ی برادران تاویانی | ۱۹۹۰]
1
4
112
حالا که تعاریف از فیلم «منطقه‌ی مورد توجه» گلیزر داغ است ، در همان حال و هوا، دعوتتان می‌کنم به دیدن فیلم کوتاه «با اندکی صبر» شاهکاری ساخته‌ی لازلو نمش که بار دیگر ثابت شود گاهی ده‌ها فیلم بلند هم نمی‌توانند در تأثیرگذاری به پای یک فیلم کوتاه برسند.
پ.ن: لینک فیلم در کامنت اول
4
1
108
«ادبیات و سینما»
📖 [شوخی | نوشته‌ی میلان کوندرا | ۱۹۶۷]
🎬 [شوخی | ساخته‌ی یارومیل ییرش | ۱۹۶۸]
0
3
109
«نقاشی و سینما»
🎨 [هواخوری زندانیان | اثر ونسان ون‌گوگ | ۱۸۹۰]
🎬 [سامبیزانگا | ساخته‌ی سارا مالدورور | ۱۹۷۲]
2
2
106
«نقاشی و سینما»
🎨 [پرتره ی ژورنالیست | اثر سیلویا فون هاردن | ۱۹۲۶]
🎬 [کاباره | ساخته ی باب فاس | ۱۹۷۲]
2
1
105
و از زیر بار آن خلاص خواهیم شد. در این صورت، شاید سیاستمدار هم دنبال فرصتی برای عذرخواهی باشد و فکر کند مورد قدردانی قرار خواهد گرفت، اما امروز این طور فکر نمی‌کند چون حس میکند لحظه‌ای که عذرخواهی کند، کارش تمام خواهد شد (۳)
[گفتگو با نوری‌بیلگه جیلان | ترجمه‌ی یوسف کارگر]
1
0
102
همه‌ی عناصر فرهنگ مردم را به سمت تبختر، خودپرستی و پنهان‌کردن نقایص خود سوق می‌دهند. این هم باعث می‌شود که بار بسیار سنگینی را تحمل کنیم و چیزهایی برای پنهان‌کردن دائماً جمع شوند. اگر فرهنگ اعتراف رشد کند، اگر فکر کنیم با گفتن اینها از ما قدردانی می‌شود، آنها را برملا کرده... (۲)
1
1
101
«نقاشی و سینما»
🎨 [بر فراز شهر | اثر مارک شاگال | ۱۹۱۸]
🎬 [جانور سکسی | ساخته‌ی جاناتان گلیزر | ۲۰۰۱]
2
2
102
«نقاشی و سینما»
🎨 [خورشید صبح | اثر ادوارد هاپر | ۱۹۵۲]
🎬 [شرلی: تصاویری از واقعیت | ساخته‌ی گوستاو داچ | ۲۰۱۳]
پ.ن: این فیلم، بازسازی سیزده نمونه از نقاشی‌های ادوارد هاپر در قالب روایت زندگی شرلی (بازیگر) در دهه‌های پنجاه و شصت است.
0
4
99
«گاهی به آدم‌ها نگاه می‌کنم و چیزی که ارزش دوست داشتن داشته باشه پیدا نمی‌کنم. می‌خوام به اندازه‌ای پول دربیارم که بتونم از همه دوری کنم. برای به‌دست‌آوردن چیزی که لازم دارم، نیازی نیست مدام به گذشته نگاه کنم.»
✍️ & 🎬 [خون به پا خواهد شد | پل تامس اندرسون]
4
3
95
هی دفن می‌کنم و دفن می‌کنم و دفن می‌کنم؛ امیدهای رفته پی روزهای رفته را؛
هی قرض می‌کنم و قرض می‌کنم و قرض می‌کنم؛ از فردای خود امید.
✍️ [فتح‌نامه‌ی کلات | بهرام بیضایی]
1
3
91
«یک‌بار ساعتش را نشانم داد و گفت به‌خاطر آن دقیقه، تا بی‌نهایت مرا به خاطر خواهد داشت. این زیباترین چیزی بود که شنیده‌ام. اما حالا من به ساعتم نگاه می‌کنم و به خودم می‌گویم آیا باید این آدم را فراموش کنم؟!....»
🎬 [روزهای وحشی بودن | ساخته‌ی وونگ کار وای]
0
6
91
«یک کشور، یک فیلم»
آرژانتین 🇦🇷
فیلمی چهار ساعته که با شکل نه‌چندان آشنایی از داستان‌گویی، سه قصه درباره‌ی شخصیت‌هایی بنام H، X و Z را از زاویه‌ی دانای کل روایت میکند؛ شاید یک خورخه لوئیس بورخس تصویری.
✍️ & 🎬 [داستان‌های خارق‌العاده | ساخته‌ی ماریانو لیناس | ۲۰۰۸]
6
2
88
...در واقع آدم هم به آزادی نیاز دارد و هم به وابستگی، اما هر کدام به‌جای خود، و آدم با ناراحتی درمی‌یابد که جاها را با هم قاطی کرده است. /۲
✍️ [نامه به گرته بلوخ | فرانتس کافکا]
🎬 [در میان مرگ‌ها | ساخته‌ی هیلال بایداروف]
1
1
87
اگر بخواهم در این سال‌های اخیر، یک قاب را به‌عنوان «فروپاشیٍ احساسیٍ یک مرد» به یاد بیاورم، بدون شک این خواهد بود. (تحلیل قبل و بعد ویران‌کننده‌اش بماند برای فرصتی دیگر)
🎬 [زمانه‌ی ما | کارلوس ریگاداس | ۲۰۱۸]
0
1
89
با شناختی که از حس خودم دارم و نقدها و این تریلر، احتمالاً امسال هم غنیمت کن برایم، باز از نوعی نگاه و «سگ سیاه» هو گووان از چین باشد.
[لانگ که بعد آزادی از زندان، به شغل پاک‌سازی سگ‌های ولگرد قبل از آغاز المپیک مشغول است، با سگ ولگرد سیاهی آشنا شده و آن دو سفری آغاز می‌کنند.]
4
3
91
«نقاشی و سینما»
🎨 [مرد جوان برهنه در کنار دریا | اثر هیپولیت فراندلین | ۱۸۳۶]
🎬 [خون به پا خواهد شد | ساخته‌ی پل تامس اندرسون | ۲۰۰۷]
0
2
88
دخترم مدام از من می‌پرسید: «خانه کجاست؟ پدر کجاست؟» نمی‌توانستم پاسخ مناسبی به او بدهم، ولی سعی کردم به روش خودم و با گذاشتن آن درخت در انتهای فیلم، به آن پاسخ دهم.» /۳
0
0
86
به مناسبت روز زن:
«طلاق: محاکمه ویوین ام‌سالم» ساخته رونیت الکابتز فقید و برادرش شلومی با بازی درخشان خود رونیت که داستان زنی است در حکومت مرد سالار و مذهبی اسراییل که بیست سال تمام می‌کوشد تا بتواند طلاق بگیرد. نگاه‌های رونیت کم‌نظیر است
فیلم را ببینید و به دیگران توصیه کنید.
5
3
85
«نقاشی و سینما»
🎨 [کابوس | اثر سوهان هاینریش فوسلی | ۱۸۷۱]
🎬 [مارکیز اُ. | ساخته‌ی اریک رومر | ۱۹۷۶]
1
3
86
بهترین سکانس غذا خوردن در سینما؟
در این سکانس از «روزی روزگاری در آناتولی»، علاوه‌بر اینکه اساسا درباره‌ی گوشت لذیذ و غذا صحبت میشه، غذاخوردن به عنوان امری نمادین به یک پل ارتباطی استتیکی کلیدی بین دو نیمه‌ی فیلم تبدیل می‌شود.
🎬 [روزی روزگاری در آناتولی | نوری‌بیلگه جیلان]
5
6
81
اما انسان نمی‌تواند سرنوشتش را همچون کاغذهایِ شکلاتیِ طلاکاری شده، با ناخن‌هایش درست کند.
✍️ [دیدم ماداک | به فارسیِ یوسف کارگر]
🎬 [گاهی به مردن فکر می‌کنم | راچل لمبرت]
1
2
84