.
ما، يکدگر را با نَفَسهامان
آلوده میسازيم
آلودهء تقوایِ خوشبختی
ما از صدایِ باد میتَرسيم
ما از نفوذِ سايههایِ شَک
در باغهایِ بوسههامان، رَنگ میبازيم
ما در تمامِ ميهمانیهایِ قَصرِ نور
از وحشتِ آوار میلَرزيم
✍فروغ فرخزاد
@Nazanin9099
دلدل نکن، تو دلنگرانی برای من!
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخ