یکی از دوستای من که دیشب قرار بوده برن خاستگاریش، دقیقا ظهرِهمونروز زنگ زدن گفتن "امشب فوتباله، ببخشید ما حواسمون نبود، اگر ممکنه قرارو بذاریم برای فرداشب". :))
کاش همون ۱۸سالگی ازدواج کردهبودم، ۳ تا بچههارو فرستاده بودم مدرسه، الان قورمهسبزی رو بار گذاشتهبودم، پایین شلوار محمدعلی رو کوتاه کرده بودم، لباسهارو پهن کرده بودم، ولی امروز سرکار نمیومدم.