امروز داییم بهم گفت ما که مرتضی رو داماد میکنیم ولی توبشین تا موهات عین دندونات سفید بشه شاید کسی بیاد بگیرتت. منم گفتم خوشبخت بشه ولی من خوشبختی رو در شوهر کردن نمیبینم اگه قرار بود خوشبخت بشم با پسر شما خوشبخت میشدم. من خوشبختی روپیدا کردم.ضمنا به عروس جدید علت طلاق رو گفتین؟
یه دختر خاله متولد ۷۰ دارم بشدت مذهبی که میگه اینقدر بچه بدنیا بیاریم نسل شیعه علی زیاد بشه از سال ۹۵ ازدواج کرده ۶ تا بچه داره حالا زنگ زده به داداشم که سوئیس هست برای اینکه راهنماییش کنه برای مهاجرت به آلمان🤦♀️🤦♀️🤦♀️😕😕😕😑😑
میخواد بره آلمان نسل شیعه رو زیاد کنه
دختر داییم ۱۴ سالشه زایمان کرده ایشون دختر یک آخونده و همسر یک فروند سپاهی . همونی که ۴ روز مونده تا چهلم پدرم عروسی گرفتن . بعدا معلوم شد دختره تو دوستی از آقای داماد حامله شده😕😕 واسه همین عجله کردن قبل عروسیش هم برادرش و پدرش فهمیدن دخترشون چه گندی زده تا خورده کتکش زدن🤦♀️
برادرزاده ام با اینکه ۱۳ سالشه قدش خیلی از من بلندتره.
دیروز از استخر واسش اسنپ گرفتن تا خونه بیاد راننده اسنپ تا دلتون بخواد باهاش حرف زده و سعی کرده مخشو بزنه. موقع پیاده شدن گفته شمارتو بده اینم به قانون اروپا گفته سنم کمه ۱۳ سالمه. راننده اسنپ هم گفته عیب نداره بهتر. 😐😐😐
امروز چیزی شنیدم برگی برام نموند.
یک خانم متاهل با یک آقای متاهل دوست میشن مدتی با هم بودن تا اینکه خانمه و شوهرش که وضع مالی متوسطی داشتن تصمیم میگیرن آقای متاهل داستان رو که سرشناس و بنام و بسیار پولدار بوده رو تلکه کنن. چجوری؟
خانم و آقایی که با هم دوست بودن قرارخونه میزارن👇
باور کنید هیچ دیتی به سمی بودن من نمیرسع...
با یکی قرار گذاشته بودم رنگ مانتومو بهش نگفتم عکس هم نداده بودم بهش وقتی رفتم خیلی زشت بود(توروخدا جاج نکنید) بعد برگشتم از مسیری که اومدم ولی اون از نگاهام فهمید اومد دنبالم حالا من بدو تو کوچه ها از ترس اون بدو دنبالم فک کن چه پیله
مشتریمون کارمند دادگستریه تعریف میکرد امروز دادگاه یه پدر و دختر و زنش بوده
ماجرا چی بوده؟
دختره عاشق پدرش میشه 🤦♀️😪 پدر دیوثش هم پا میده و سکس میکنه با دختره و حامله میشه از پدرش🤦♀️😕
حالا مادر دختره از شوهرش و دخترش شکایت کرده...
توروخدا انقدر دیوث و ج. ده نباشید
#رشتو
1️⃣وقتی ازدواج کردم اواخر ۲۱ سالگی بودم کار میکردم از ۱۸ سالگی درآمد خیلی خوبی داشتم حسابم به اندازه خرید یه ماشین بعنوان وسیله زیر پام و تامین جهیزیه ام پر بود ولی چون گواهی نامه نداشتم اون موقع نخریدم و بشدت مشغول کار کردن بودم نه دوست پسری و نه سفر مجردی.
زن بودن چقدر تو این جامعه سخته
#رشتو
از سرکار برمیگشتم یه ۱۱۱ با ۴ نفر پسر سر چهاراه کنارم بودن شیشه ماشین و دادان پایین و به متلک گفتن ولی توجهی نکردم چراغ سبز شد پیچیدن جلوم برخورد نکردم ۴ تایی پیاده شدن و ماشینشون و برانداز کردن مثلا که با ماشین نزده باشم بهشون من پیاده نشدم
یعنی طرز برخورد خیلی مهمه واقعا.
من یک کلینیک میرفتم برای لیزر وprp و کارهای پوستی .
جابجا شدن دستگاه پزشون کار نمیکرد منشیش هم زنگ زده بود همون روز ولی بهم نگفت باید نقد بیاری من ۱۵۰ تومن نقد کم داشتم کارم و انجام ندادن با اینکه ارباب رجوع ثابتشون بودم کلینیک و عوض کردم بخاطر
این اسم چرا فاطمه و زهرا و اسم مذهبی نزاشتین این همونی بود که گفتن رفت و امد با شما درست نیست چون حیوون خونگی دارین چون ذکات و خمس نمیدین پس لقمه هاتون حلال نیست. بنظرم این اتفاق هم افتاد بازم درست نمیشه طرز فکرش و خداروشکر باهاشون قطع رابطه کردیم
یک عکس از پروتز سینه اینجا دیدم یادم اومد چند وقت پیش تو بیمارستان یک خانمه این عمل انجام داده بود در حالی که شوهرش رفته بود کارای ترخیصشو انجام بده
با دوست پسرش تماس گرفت و خوش و بش کردن بعدم گفت چهار هفته دیگه زمان میبره تا بهره برداری کنی هار هار خندید😐
وقتی مریض میشدم بابام خیلی نازمو میکشید خیلی زیاد. همسر سابقم اگه خونه بود خیلی بهم توجه میکرد و حواسش بهم بود ولی اگه سرکار بود کارش الویت بود. یبار آنفولانزا گرفتم صبح خیلی حالم بد بود بهش زنگ زدم بیا ببر دکتر تو بیمارستان کار میکرد محل کارش خیلی نزدیک خونه بود گفت خودت برو من
راستش بابت این توئیت بگم واقعا دلم خنک شده چون این داییم همونی بود وه وقتی اومد خونمون و ما دخترا با لباس آستین حلقه بودیم داداشم با شلوارک رفت تو کل فامیل گفت دخترای فلانی جنده شدن فقط بخاطر لباس استین حلقه. این دایی همونی بود که برادرزاده امو اسمشو گذاشتیم سارینا گفتن چرا
و از قبل با شوهرش هماهنگ میکنه بیاد دنبالش و شوهره دقیقا سر بزنگاه وقت برنامه خانم و آقای نامحترم و میگیره وبه آقای داستان میگه یا ۱۰ میلیارد پول میدی یا ازت شکایت میکنم و ابروت و تو محل کارت میبرم اینجوری میشه این زن و شوهر محترم پول و میگیرن و همچنان خوش و خرم با هم زندکی میکنن
و پیگیر بود یارو یه کوچه رفتم بن بست اومد از سر کوچه رد شد دید منو در یکی از خونه ها رو زدم گفتم یکی مزاحمم شده🤣🤣🤣🤣🤣 بزارین بیام تو بنده خدا یه پیرمردی بود رفت سرکوچه دنبالش🤣🤦♀️ طرف فرار کرد منم اسنپ گرفتم برگشتم خونمون پیرمرد بیچاره همون جا وایستاد تا سوار اسنپ بشم
لطفا مواظب حرفاتون تو شوخی و جدی باشین.... تا دل کسیو نشکنین
امروز یکی مثلا به شوخی بهم گفت رفتی قم بهت تا دسته جا کردن و ولت کردن 😭 (منظورش جدایی از همسر بود)مثلا به شوخی گفت ولی تا عمق وجودم ناراحت شدم اون لحظه هیچ جوابی نداشتم بدم فقط جلوی خودمو نگهداشتم تا گریه نکنم و حفظ
با پسر همسایمون چندباری روبه رو شدیم و در حد احوالپرسی گذشته بود.امروز دوباره روبه رو شدیم حرف جای پارک شد گفت شمارتون و بدین میخواستم برم به شما زنگ بزنم پارک کنین. منم شماره رو دادم.گفت دیدی چه راحت شماره تو گرفتم. اخرشم گفت زیاد پیام نمیدم اذیتت کنم قیافه من اون لحظه 😑😐😬
یه جایی شنیدم خانم تو تاکسی اینترنتی راننده مزاحمش شده و اومده خونه به همسرش منتقل کرده همسرش ثبت شکایت کرده بهش نگفته کرم از خودت بودی دیگه حق نداری بری بیرون....
یادمه همسر سابق منم اینجور مواقع همیشه کنارم بود همیشه همراهیم میکرد هیچ وقت به من نگفت درست لباس بپوش تو این شهر
جیپ ترین کارتقلید کردنه.نشانه ایی ازضعف هست که خودتو با اون شخص مقایسه میکنی و پایینترمیدونی خودتواز اون شخص.
تواین فیلم خانم منصوریان حتی ذره ایی ازلوندی که نشونی از زن بودن باشه ندارن. اگر اون لچک سرشون نبود بامرد هیچ فرقی نداشتن. جوری راه میرن انگار میخوان برن چاله میدون دعوا.
امشب تو سالن مشکل پیش اومده بود تا دیر وقت تو سالن بودیم با یکی از بچه ها. دختره تا مسیری منو رسوند پول نقد جز ۱۳ تومن نداشتم تاکسی زرد نگهداشت سوارم کرد دربست نبود گفت مسیرم به نصف مسیرت میخوره قبول کردم با خودم گفتم از هیچی بهتره دو تا چهاراه میموند فقط ولی وجدان راننده قبول
شیشه های ماشینم هم بالا بود راه افتادن و رفتن دوباره سر چهاراه بعدی محکم زدن مشت ماشین من بازم من پیاده نشدم چراغ سبز شد پلیس سر تقاطع بود تا گفتم نگهشون داره سریع رد شدن و پلیس هم نتونست نگهشون داره.
اینقدر ترسیده بودم که تا ده دقیقه وسط چهارراه مونده بودم و نمیتونستم رانندگی
دیروز یک مسیر خیلی کوتاهی رو با یک ۲۰۷ کورس انداختم از اونجایی که ماشین من پراید بود طبیعتا کم آوردم و ۲۰۷ خیلی سریع رفت.
باخته بودم میخواستم بیشتر ضایع نشم رفتم کنارش بهش گفتم : همینقدر که فکر کردی میتونی با من کورس بندازی باختی😂😂😂
7️⃣هر روز از همه میپرسن حتما اینم بخاطر اینکه بره از ایران طلاق گرفته.
یادشون نیست چقدر پیش خود داییم رفتم و گفتم پسرت خیانت میکنه پسرت منو از خونه تو شهر غریب بیرون کرده و.....
نمیدونم و حالا من شدم عروس بده داستان...... و حرف خاله و دایی و رو بشنوم
همسایه بی ملاحظه اینجوریه که توله سگشون کل خونه رو با بدو بدو و بپر بپر این موقع شب داره طی میکنه یکساعته دندون روی جیگر گذاشتم و گفتم الان میتمرگه سرجاش تا خوابم برد باز بپر بپرش شروع شد و من سه بار از خواب پریدم از دست توله سگشون. تحملم تموم شد رفتم در خونشون میگن حالا شب جمعه
5️⃣ و برادرش و پولهاشو از حسابش برداشت و با یه چک به برادرش داد. ازم امضا گرفت بابت مهریه که ببخشم و فقط طلاق بگیرم.
قصدم از گفتن اینا فقط درد و دل بود چون خیلی حالم بد بود و حالا بهترین شغل و بهترین سمت رو داره چون من نذاشتم درسشو ادامه نده ولی خودم ادامه ندادم که فشار مالی
2️⃣وقتی ازدواج کردیم دانشجو بود و بیکار گفتم میسازیم با هم زندگی رو ماشین خریدم و با ماشین کار کرد از حق نگذریم تنبل و از کار درو نبود و خیلی خوب تلاش کرد منم تمام مدت ۱۱ سال زندگیم کار کردم هیچ وقت بیکار نبودم که منتظر درآمد شوهر باشم و خدایی که بالای سر من شاهد و ناظره دید
6️⃣ زیادی رومون نباشه.
تو این ۱۱ سال یه تیکه طلا نخریدم و حسرتش مونده به دلم.
ولی میگم اگه خدایی هست بین منو این آدم و خانواده ش قضاوت کنه که چه به سر من آوردن و چه ها کردن و چه ها دارم میشنوم. من الان لنگ ریال به ریال با یه افسردگی باید این قضاوت ها رو بشنوم. بعد از رفتن خواهرم
بخاطر برخورد قبلی. این جدیده زنگ زده چرا دیگه نمیایی prp ایا مشکلی بوده راضی نبودی یعنی پیگیری و برخورد شون ۱۰۰از ۱۰۰ تازه قیمتش هم از قبلی خیلی بهتره و شلوغتره
3️⃣هیچی برای خودم پس اندازنکردم تمامش و خرج قسطهایی که هیچ وقت تمومی نداشت میکردم چون خانواده همسرم یک ریال خرج عروسیمون نکردن جز حلقه عقد. من بعنوان یه عروس شب عروس بدلیجات خریدم حتی شب عروسی پول گوسفند رو پدر من داد.
حالا که جدا شدم بدون یک ریال از مهریه برگشتم خونه پدرم
با امروز سه دفعه شده از پسرای کم سن موتور سوار سواستفاده ابزاری کردم😁 وقتی تاکسی و اسنپ پیدا نمیکنم و ترافیک زیاده میگردم پسر ۲۰ تا ۲۳ پیدا میکنم که موتور داشته باشن میگم منم تا مسیری برسون😁اتفاقا هم خیلی آقان و سر به زیر و نجیب منم به مسیرم میرسم. کرایه هم بخوام بد�� قبول نمیکن
4️⃣ جهیزیه ام رو تازه با کلی دوندگی و شکایت واستشهاد تونستم پس بگیرم اونایی که از ۱۱ سال قبل عوض نکردیم برگردونم بقیه رو که عوض کردیم هیچی .
حالا داییم زنگ زده به خالم که همه مهریه و وسایل و برده و پسرمو با یه دست لباس برگردونده. دوتا ماشین که خریدیم باهم رو زد به نام خواهر
دیشب داشتم قدم میزدم که یه ال نود با سرعت زیاد نزدیک بود بهم بزنه اونقدر نزدیک بود که همون یک لحظه فک کردم تمومه دیگه بعد همه کارهای نیمه تمامم اومد جلو چشمام و آدم هایی که دوستشون دارم و نتونستم بغل کنم یا ناراحتشون کردم یا غروری که نمیزاره پیام بدم به اونایی که دوستشون دارم.
نمیتونم بیام رفتم دکتر بهم قرصی تجویز کردن که باید میرفتم از اداره بهداشت مرکزی قم میگرفتم اونقدر حالم بد بود که رسیدم اونجا نسخه رو به نگهبان نشون دادم یه برانکارد بود همونجا خوابیدم روی برانکارد در حالی که داشتم با نگهبان حرف میزدم بنده خدا دلش برام سوخت خودش رفت نسخه رو تهیه
کرد و برام اورد گفت برات آژانس بگیرم ماشین داشتم رفتم تو ماشین یکم خوابیدم تا بتونم توانم جمع کنم برم خونه راه خونمون هم خیلی دور بود تا اونجا. تا عصر بدتر شدم تب شدید ۳۸ درجه و تهوع شدید دل و روده نمونده بود برام ساعت ۳/۳۰ بود ساعت ۴ کارش تموم میشد زنگ زدم اومد دنبالم برد
اون موقع ها که قم بودم تو طبقه امون سه تا زوج بودیم یکی شوهرش کارمند بانک بود و یه دختر داشتن و ما بودیم و یه زوج دیگه که بچه نداشتن چون مجتمع برای نظامی ها بود همشون مذهبی بودن جز ما سه تا زوج، رابطه ما خانما خیلی با هم خوب بود از همه چی هم با خبر بودیم کارمند بانکه و خانمش
بیمارستان دوباره.
از شیفتش جیم زده بود خروج نزده بود منو گذاشت اورژانس رفت سر شیفتش پایان شیفتش اومد. یبارم آندوسکوپی داشتم بیهوشم کردن منو نرسوند خونه با گیجی نشستم پشت فرمون تو راهم تا خونه تمام ماشین و به گند کشیدم از بس بالا اوردم.
ولی بابام ناز کشیدنش تو مریضی یه چیز دیگه
نکرد اون موقع شب منتظر تاکسی واسنپ بشم تا درخونه هم رسوند بدون اینکه کرایه بیشتری بگیره یا بخواد کارت به کارت کنم با همون مبلغ نقدی که داشتم.
اینجاهنوز آدم خوب زیاد داره امشب دیدم بدون کلامی حرف فقط مسیرمو میپرسید حتی یک کوچه زودتر پیادم نکرد دنیا هنوز جای قشنگیه با وجود این آدما
امروز رفتم شناسنامو تعویض کنم خواهرم گفت اسم همسر سابقتو پاک میکردی گفتم گذشته منه اونو پاک کنم خودمو که گول نمیزنم خاطرات که پاک نمیشن.
پس دلیلی نداره پاک کنم کسی که منو بخواد با همین گذشته باید بخواد
لطفا راهنماییم کنید.
سه سال از جداییم گذشته و یکسال از ازدواج همسر سابقم گذشته هیچ علاقه ایی نیست ولی وقتی ناراحته و غم داره من خوابشو میبینم. و این منو ناراحت میکنه.
میخوام بدونم چجوری این رشته عاطفی قطع بشه؟
میگن هنوز ارتباط عاطفیت تو ضمیر ناخودآگاهت برقراره و میخوام قطع بشه
من خیلی بی تربیتم😁 حالا چرا؟؟؟ میگم بهت...
یه پسر دایی دارم آخونده(برادر همسر سابق) بعد منو بجای دختر عمه یا زن داداش خانم فلانی به فامیلیم صدا میزد😆 یه روز به همسر سابق گفتم دوست دارم سکس داداشت وخانومش و ببینم همینقدر مودبانه است که تو کلامشه یا از اون حرفای خاکبرسری هم میزنن
دوستم با دوست پسرش کات کرده بود داشت پیش من درد و دل میکردمیگفت: نه محبت میکنه نه زنگی نه پیامی نه ساپورت مالی نه وقتی میزاره هفته ایی یبارهر وقت تایمش خالی باشه میاد خونم سکس هم نگم افتضاح بعد انگشت سباسبشونشون میده میگه در حالت نعوظ اینقدره حالا من نمیدونستم بخندم یا همدردی کنم
پدرم که فوت کرد سومین روز فوتش فهمیدیم خواهرم بارداره و چند روز دیگه که نه ماه از رفتن پدرم میگذشت بچه خواهرم بدنیا میومد امروز رفته بیمارستان و بچش مرده بدنیا اومد🖤😭 خوشحال بودیم و خوشحال بود ولی حیف... خوشحالی زیاد واسمون دووم نداشت
پسرخالم با یک غرور و پز خاصی اومده میگه نرگسمون کار نمیکنه ولی هم خوب میپوشه هم ماشین داره هم خوب خرج میکنه 😂دلم میخواست بهش بگم اون جیزی که اون داره منم دارم منتهی من ازش استفاده نمیکنم وگرنه بهتر از خواهرت میپوشیدم و خرج میکردم ماشین سوار میشدم😂😂😂😂
فک کن تو بهشت برای خانما ۷۲ تا غلمان (همون فرشته مذکر)لخت با چیزای آویزون منتظرن تو بگی بیا بریم رو کار 🤨🤨
من نمیتونم واقعا همین جا یه دونه لخت ببینم جیغ میزنم 😂😂😂😂😂 تازه یکی نه دو تا نه ۷۲ تا مگه گروپه
ازدواج و طلاق با فامیل فقط اونجا که یکی دیگه از فامیلا میان خونتون هی مدام اسم همسر سابقتو میبرن.
یعنی تو با هزارتا تراپی و بدبختی در حال فراموش کردنی میان گند میزنن تو روان تو
امروز به طور رسمی فامیلمون میفهمن جدا شدم.
پ:ن: تا امروز من هیچ حرفی نزدم و همیشه مخفی کردم کسی روبه روم چیزی نگفته ولی امروز مهمون داریم اونم فامیل هستن.
یکم سخته برام رو به رو شدن با واکنشاشون
یکی از دخترای سالن دو هفته است با یه پسره دوست شده طرف تو وزارت دفاع کار میکنه تو این دو هفته هر روز صبحانه و ناهار براش آورده یا هر روز گل میفرسته دیروز یه گل فرستاد که راننده اسنپ به تنهایی نمیتونست بیاردش از بس بزرگ بود🤦♀️🤦♀️🤦♀️😬😬😬 #آی_ام_حسود
بعد مدت ها سوار اتوبوس شدم خیلی شلوغ بود مخصوصا قسمت خانمها خیلی شلوغ بود یه پیرمرده وایستاده بود صندلی مردونه خالی بود به من گفت بشین منم فک کردم کار خیر میکنه نشستم دیگه، نشستن همانا خودشو (جلوشو)بمالونه بدستم همانا🤦♀️🤦♀️ جامو با پسر روبه رویی عوض کردم بعدشم پشیمون شدم به مقصد
تو فامیلمون چیزایی میشنویم ها عجیب غریب
دختر خالم برای نی نی جدیدشون خواسته اسم بزاره خودش میخواسته بزاره یگانه اسمشو ، شوهرش گفته ۶ میلیون بهت میدم بزار اسم بچه رو من انتخاب کنم ۶ میلیون و گرفته اسم نی نی جدید ب سلیقه شوهرش شده النا .
یکی از فالورای اینستام بین ممه هاش یک تتوی خیلی قشنگ داره یعنی ۹۹ درصد عکساش چاک ممه هاش دیده میشه احساس میکنم گرایشاتم داره عوض میشه😅😅 من نمیخوام لز بین بشم😂😂
ظاهر کنم.
مادرم همیشه میگه به هر کسی تیکه بزرگ بگی و دل بشکنی روزگار اونقدر میچرخه ومیگرده دنبالت تا عین همون مسئله واست پیش بیاد به این جریان اعتقاد دارم میدونم سرش میاد. ولی واقعا هیچ کسی و نفرین نمیکنم 😭😢
امروز رفته بودیم بهشت رضا یهو صدای دعوا و جیغ و داد یک خانم و آقا اومد.
داداشم جهت فضولی رفت ببینه چه خبره؟
ماجرا از این قرار بود خانما با خودشون سگشون و میارن سر مزار متوفیشون. و بازمانده های مزار کناری بهشون میگه بچه من از سگ میترسه ببر تو ماشین و ظاهرا خانم بد جواب داده. آقا