حس می‌کنم دارید زود قضاوت می‌کنید….

که بر آنان سنگ هایی از نوع سنگ گِل می افکندند. سرانجام همه آنان را چون کاه جویده شده قرار داد. ایا این ایات در واقع اشاره به همون داستان یهودیها داره که بعد ها مسلمین براش یک تفسیر مستقل سر هم کردند؟.رشته توییت اصحاب فیل👇🏼.

رو رَم می‌دند و به این ترتیب فیلها به جای اینکه یهودیها رو لگدمال کنند، سربازان بطلیمیوس رو لگدمال می‌کنند. با این ذهنیت، حالا ایات سوره فیل رو بخونید:. ندانسته ای که پروردگارت با فیل سواران چه کرد؟.آیا نیرنگشان را در تباهی قرار نداد؟.و بر ضد آنان پرندگانی را فرستاد.

بطلیمیوس چهارم بعد از شکست در جنگ رفح، سعی می‌کنه از یهودیهایی که او رو به اورشلیم راه ندادند انتقام بگیره. پس اونها رو در اسکندریه جمع می‌کنه و سعی می‌کنه با فیلهاش اونها رو لگد مال کنه. منتها یهودیها معتقدند که خدا فرشتگانی رو می‌فرسته که ضرباتی رو به این فیلها می‌زنند و فیلها.

در یک رشته توییت دیگه در مورد داستان اصحاب فیل به لحاظ تاریخِ ادعاییِ مسلمونها مطالبی رو نوشتم که لینکش رو در پایان این رشته توییت می‌گذارم. این نگاه به داستان اصحاب فیل که دوستمون مطرح کرده هم جالبه و ارزش خوندن داره. فقط به توضیحاتش این رو هم اضافه می‌کنم که در داستان یهودیها.

البته در وحشیگری و کسخلی ژاپنیها در جنگ دوم بین‌الملل تردیدی نیست ولی منظور اینه که هر تصویری رو همینجوری چشم بسته به عنوان تصویر واقعی نپذیرید.

من که نفهمیدم منظور از این توییت چی بود، جنگ دوم رو که نوشته جنگ اول، بعد داره از جنایات ژاپن می‌گه که مثلا بمب اتم امریکا رو توجیه کنه؟.به هرحال این عکس صحنه‌ای از یک فیلمه و اونم بچه نیست و عروسکه. اسم فیلم هنگ کنگ ۱۹۴۱ بوده و ۴۰ سال پیش در مورد حمله ژاپن به هنگ‌کنک ساخته شده.

بعد فردا که سیب خورد زمین، ج.ا هم میاد از همین دستاورد درست می‌کنه که آی دیدید، با وجود دشمنی دشمنان، سیب خورد زمین، یکبار دیگه قدرت ج.ا به همه ثابت شد و این سیب رو با وجود فتنه‌ها و کارشکنیهای دشمن به زمین انداخت. اوسکلید که با مخالفتهای احمقانه برای این پفیوزا دستاورد می‌سازید؟.

قشنگ با دست خودتون برای ج.ا دست‌آورد درست می‌کنید، حالا یا احمقید یا کلاش. یارو سیب رو می‌اندازه هوا، بعد این احمقها همه صف می‌کشند که سقوط این سیب و افتادنش روی زمین در راستای اهداف ج.ا ست، باید با سقوط سیب مبارزه کنیم، گول ج.ا رو نخورید، در برابر جاذبه زمین بایستید.

RT @sibiiilooo: @Eternal_3_ @money90094727 @_NEO_douda اقتصاددانی میگفت از تقسیم GDPPPP دو کشور میشه ضریبی به دست میاد که برای این جور موار….

نیومدند، بلکه اغلب یک سری افسانه‌های محلی‌اند که با الهام از افسانه‌های رایج اون زمان ساخته شدند، الگوها هم اغلب مشابه‌ست، مثل کشتن پسر توسط پدر، عبور از آتش و بی‌اثر بودن آتش بر فرد، خواب دیدن پادشاه و بعد صدور دستور قتل همه نوزادان پسر، خوابیدن در غار برای چندین سال و الی آخر….

اون هیولای دریایی می‌مونه، منتها در افسانه یونانی، هرکول در شکم هیولای دریایی دعا نمی‌کنه، بلکه شروع می‌کنه با شمشیر دل و روده اون هیولا یا ماهی یا نهنگ رو پاره کردن و در نهایت شکمش رو سفره می‌کنه و ازش میاد بیرون. کلا اگه به داستانهای ادیان نگاه کنید، می‌فهمید که اینها از آسمون

خدای دریا تصمیم می‌گیره دخترش رو برای خدای دریا که به شکل هیولایی دریایی بود قربانی کنه، اونها دختر رو به یک صخره در ساحل می‌بندند، منتها وقتی اون هیولای دریایی میاد که دختر رو ببلعه، هرکول از راه می‌رسه و میره به جنگ هیولا، هیولای دریایی هرکول رو می‌بلعه و هرکول سه روز در شکم.

رو می‌خوره و یونس سه روز در شکم ماهی می‌مونه و به دعا و توبه و غلط‌کردم و فلان میفته. خدا هم می‌بخشدش و به ماهی دستور می‌ده که یونس رو در ساحل بالا بیاره. این داستان هم شباهتهایی به یکی از افسانه‌های یونان داره. در اون افسانه پادشاه تروا دچار خشم خدای دریا میشه و برای آرام کردن.

می‌کنه و به جای نینوا، سوار کشتی‌ای می‌شه که به سوی دیگه‌ای بره. منتها در راه، دریا طوفانی میشه و خود یونس به بقیه می‌گه که این طوفان به خاطر منه، چون من نافرمانی کردم و حالا خدا خشمش گرفته. اونها هم یونس رو می‌ندازند تو آب تا دریا آروم بشه. توی آب هم یک ماهی بزرگ یا نهنگ، یونس.

داستان یونس همونطور که می‌دونید در عهد عتیق یهودیان اومده و قرآن هم بهش اشاره‌ای کرده، خلاصه‌اش اینه که خدا به یونس دستور می‌ده که به نینوا بره و اونها رو به توبه و عبادت خدا دعوت کنه، منتها چون آشوری‌های نینوا دشمن اسراییل بودند، یونس دوست نداشت این‌کار رو بکنه، پس نافرمانی.

مسلمونها هم از روی مسیحیها اسکی رفتند(:.

به خواب می‌رن و در دوره تئودوسیوس که تا ۴۵۰ میلادی حکومت می‌کرد بیدار می‌شن. مسیحیها براین اساس می‌گن اینها ۲۰۰ سال خوابیدند، منتها از اونجایی که مسلمونها ریاضی‌شون ضعیفه، می‌گن اینها ۳۰۰ سال خوابیدند. به هرحال ریشه داستان یک افسانه یونانی بوده که مسیحی‌ها از روی یونانیها و.

مسیحی با الهام از این داستان، قصه هفت خفتگان اِفِسِس رو می‌سازه که همون داستان اصحاب کهف باشه. داستان در افسس، که یک شهر یونانی واقع در ترکیه امروزیه رخ می‌ده و همونطور که می‌دونید این هفت نفر در زمان دقیوس (یا همون دقیانوس خودمون) امپراطور روم که در سال ۲۵۰ میلادی حکومت می‌کرد.

فکر کرد فقط مدت کوتاهی خوابیده. اما وقتی به شهر برمی‌گرده می‌بینه همه چی عوض شده و هیچ‌کس نمی‌شناسدش تا اینکه برادر کوچیکش رو می‌بینه که حالا پیرمردی شده بود و به این ترتیب متوجه موضوع می‌شه. این داستان بعدها وارد فرهنگ مسیحیت می‌شه و اولین بار در اوایل قرن ششم میلادی یک اسقف.

ریشه داستان برمی‌گرده به یکی از افسانه‌های باستانی یونان، که در اون فردی به نام اپیمنیدس در یک غار به خواب طولانی میره. داستان می‌گه اپیمنیدس جوونی بوده که باباش اون رو برای کاری به بیرون شهر فرستاد و بعد در راه به غاری رفت که چرتی بزنه و ۵۰ سال خوابید، وقتی از خواب بیدار شد،.