اینجا میخوام تجربهمو از ایمونوتراپی و درمان کامل حساسیت فصلیم بنویسم؛
نه بهار داشتم نه پاییز. بیشتر از دو دهه عمرم رو با حساسیت فصلی سر کردم. هم درگیر التهاب، تورم، خارش، آبریزش و عطسه بودم هم گیج هزار جور دارو و اسپری که دیگه اثر نمیکردن.
همین الان یکی از همسایههامون فوت کرد. چ��ن کلید واحدا دستمه، باید میرفتم درو واسه اوراژنس باز میکردم. جوونِ دستهگل اوردوز کرده و تو تنهایی مرده. دراگ نزنید بابا اه
خلاصه که بعد سالها تونستم بلاخره درک کنم منظور خیلیا از "بوی بهار" چیه. برگشتن حس بویاییم و درمان حساسیتم بهم این اجازه رو داد که دوباره برم زیر شکوفه ها و هر گلی رو که خواستم بو کنم. امیدوارم قسمت همهی کسایی که آلرژی فصلی دارن بشه
@maryybbk
باید پلهبهپله انجام بدی. اول خودتو مقید کن به سه تا از موارد بالا (از شیش تا). بعد از دو سه هفته که بدنت و ذهنت به نظم روزنهات عادت کرد، یه مورد دیگه هم اضافه کن به برنامه روزانهات. اینجوری بعد از دو سه ماه قادر خواهی بود همه موارد بالا رو انجام بدی.
شنبهها برای من روز اوتیسمه. به چندتا فسقلی که اوتیسم دارن شنا درس میدم. اونچیزایی رو که خارج از استخر برای کاردرمانی و بازیدرمانی اوتیسم یاد گرفتم راحت میشه توی استخر برای تدریس شنا هم استفاده کرد
رقصتو ببین و برو. ازت که نخواستم منو فالو کنی. منم کلافه میشم خسته میشم بعضیوقتا میام اینجا بنویسم و بخونم، با رفقا اینترکشن کنم. نقد و کوت این حرفا رو نگه دار واسه خودت
قبلا گفتم، من کوریو نمیدونم و فقط برای تخلیه انرژی میرقصم. هدفم برآورده کردن استانداردهای شما از رقص حرفهای نیست. خوشت نمیاد نبین ولی این باسن هرگز از جنب و جوش نخواهد افتاد. حالا بعضیوقتا یه ملتی باهاش حال میکنه بعضیوقتا هم نه :)))
اگه از ایران برای دانشگاههای خارج اپلای میکنی این #رشتو رو حتما:
هم استاد خودم که زمینه کارش مهندسی پزشکیه و هم یکی از دوستانم که اقتصاد درس میده توی دانشگاهمون جداگونه بهم گفتن روزانه چهار پنج تا ایمیل میگیرن از دانشجوهای داخل ایران با روزمه. میگفتن فقط از ایران
سال ۲۰۲۰، تورم ونزوئلا نزدیک به ۳۰۰۰ درصد، و سال پیش نزدیک به ۷۰۰ درصد بود. ارزش پولشون هم الان معادل ۰.۰۰۰۰۰۲ دلاره که یه صفر اعشاری بیشتر از تومن امروز داره. از هر سه نفر یکنفر بیغذاست. با این وضع روغن و نون، اگه فکر میکنی وضعیت بدتر ازین نمیشه اشتباه میکنی
برای تشخیص حساسیتم، یه متخصص چهل تا آلرژن رو روی ساعدهام به مقدار کم تزریق کرد(یه چیزی تو مایههای عکس پایین). بعد میزان تورم همهشون رو دونهدونه اندازهگیری کرد. من به دوازده ماده از چهل ماده ریکشن قوی نشون دادم. قویترینشون هم گردهی درخت گردوی سیاه بود.
به خاطر عطسههای پشت هم اصلا نمیتونستم تمرکز کنم. برای هفتههای متوالی هیچ بویی احساس نمیکردم. تا اینکه یه دوره ایمونوتراپی یا آلرژی شات رو شروع کردم. این دوره برای من سه سال طول کشید ولی تاثیرش رو بعد از شش ماه اول دیدم.
این متخصص آلرژی بر اساس میزان ریکشنها، محلول آلرژنهای بسیار رقیق شده برام تجویز کرد. برای شیش ماه اول باید هر هفته توی بازوهام تزریق میشد. بعد از اون هر ماه یه بار. هر بار هم دوز بیشتری تزریق میکردن تا محلولها تموم میشد.
من هیچ وقت هیچ دوزی رو میس نکردم توی این سه سال. چون اگه یه هفته رو نزنی چند مرحله برمیگردی عقب. حالا یا دوزشو کم میکردن دوباره یا از محلول رقیقتر استفاده میکردن. حتی مسافرت هم که میرفتم شاتها رو با یخ جابهجا میکردم تا برسم به یه یخچال.
بلاخره بعد از رفع محدودیتها این آخر هفته، دوباره میرم شنا درس میدم. دو تا از شاگردام اوتیسم دارن واسه کلاسایِ اول. دو تا کلاس پنج نفره هم دارم با خوخولوهای ۵ تا هفتساله
ممنون از اینکه استقبال کردید و برای آموزش بیشتر ریت میکنید. یک اصلاح:
Incapacitated by Alcohol or Drugs
ترجمه بهتر این بود که بگم: ناتوان از تصمیمگیری به خاطر استفاده از الکل یا دراگ.
توی این مراحل غلظت محلولها هم هی بیشتر میشد. یادمه آخرین تزریقهایی که داشتم اینقدر این محلولها غلیظ بودن که پرستار به سختی میتونست سرنگشو با اونا پر کنه و البته درد و سوزش تزریقش هم به مراتب بیشتر بود.
وحشتناکه این ویدیو. احساسات اون پسربچه، دلش میخواد از مادر پرستارش دفاع کنه ولی کوچیکه. مجبوره فریادهای حقخواهی مادرش رو بشنوه و بزرگ شه. اون بچه تراماتایز شده توی این غوغا. اون بچه نسل بعدی ماست.
اوایلش خیلی خوشم میومد از این همکار کرهای که چُویی اسمشه. صداش میکردم بانو چویی از اون سریال کرهای. قیافشم منو یاد یانگوم مینداخت. ولی خب به مرور مشخص شد که چه شخصیت گوهی داره
چند وقت دیگه ازین شهری که هستم کلا میرم. یه سری وسایل منجمله تلویزیون رو دادم رفته. خونه چه حوصلهسربر شده، دلم برای قهوه با دیدن اخبار اول صبح تنگ شده
امروز، روز بیست و یکم از آزمایشهامه. امروز هم باید آرانای اکسترکت کنم، هم باید تست استینینگ سلولهای استخونی انجام بدم، هم باید به یه عالمه سلول سیریناپذیر غذا بدم. امروز قراره که پنچر شم uuuuuugh
این حجم روزانه ایمیل جدید میگیرن و خیلی متعجب بودن. ازشون پرسیدم آیا از بین این همه ایمیل کسی رو هم انتخاب میکنن و پاسخشون صریحا منفی بود. دلیلشون هم این بود که:
1. اکثر این دانشجوها SOP و رزومههاشون شبیه همه (سعی کنید رزوم��هاتون و مخصوصا SOP رو personable و مخصوص خودتون بنویسد که یونیک باشه، خیلی طولانی ننویسید ولی جوری بنویسید که طرف بعد از خوندنش هم با مهارتهاتون آشنا بشه و هم شخصیتتون رو بهتر بشناسه).
2.نمیشه به مواردی که لیست کردن اعتماد کرد (سعی کنید تا اونجا که ممکنه برای مهارتهایی که لیست میکنید لینک داشته باشید. مثلا اگه میگید توی یه شرکتی کار کردید، لینک وبسایت اون شرکت هم کنارش بزارید).
این آخر هفته لانگویکنده و روز کاناداست. اینقدر از سفر هفتهی پیش خستهم که این آخر هفته حوصله هیچ کسی رو ندارم. فقط میخوام برم دوچرخهسواری و طبیعتگردی