#رشتو
دوس دارین بدونین چرا ازدواج نمیکنم؟!
سال ۹۶ بود یه دوس دختری داشتم یتیم بود، خیلی بهم علاقمند شد، بعد یه مدت بهم گفت که میخوام یه چیز بگم بهت ولی گارد نگیر
گفت که حاملم و میخوام بچه رو نگه دارم..
گفتم چی؟؟ مگه نمیدونی من قصد ازدواج باهاتو ندارم؟ چند ماهه؟
( با دادو بیداد)
فرداش تماس گرفتم جواب نداد، از اونجایی که متنفرم کسی جوابمو نده، دیگه تماس نگرفتم
یه هفته ای گذشت، رفتم در خونشون یه آماری ازش بگیرم، دیدم در خونشون پر از بنره تسلیته..
مات زده فقط نوشته های بنرارو میخوندم، رفتم آیفونو زدم خالش آیفونو ورداشت، گفتم دوست هدام، درو باز کرد رفتم بالا
دیدم مادرش مثه دیونه ها ماتش برده..
به خالش گفتم چی شده، گفت هدی خودکشی کرد، در حالی که حامله بود..
اونقد بغض داشتم که نتونسم یه کلمه هم حرف بزنم..
تک تک حرفایی که بهش زدم تو مغزم پلی میشدن..
از خونه زدم بیرونو رفتم قبرستون سر خاکش..
سر خاکش بهش قول دادم که نه ازدواج کنمو
نه بچه دار شم..
از اون روز به بعد، زندگیم معنی دیگه ای پیدا کردو عذاب وجدان روزو شبمو ازم گرفت..
یه وقتایی میفهمی که چقد پستی و دنبال جبرانی ولی بازم تاثیری تو حالت نداره..
قلب مشکی هم نماد بچه هامونه که پارسال از بین ما رفتن..
@teymor_z
"هر کدوم از ماها گذشته ای داشتیم با فکر کردن به گذاشته آیندمونو از دست میدیم.."
این عین حرفی بود که خودتون گفتین
درسته سخت و دردناک بودِ ولی از این زاویه میشه بهش نگاه کرد که قسمت این بوده، شاید از نظر بقیه حرفم چرت و پرت باشه ولی خب خدا خاسته..
بیشتر از این نمیتونم چیزی بگم واقع