علیاف مانندسایرین این نکته را بخوبی دریافت که تحت حکمروایی برژنف (رهبر وقت شوروی)تنها ضرورت واقعی برای ثبات و پابرجا بودن، چرب کردن سبیل سرکرده کل است. برای خرسندی و رضایت خاطر لئونید ایلیچ (برژنف) نیازی به سعادتمندی حقیقی و یا خوشبختی واقعی مردم نبود. آنچه را که او لازم داشت/6
دیوید رمنیک در فصل دوازدهم #کتاب «آخرین روزهای امپراتوری شوروی»، که برنده جایزه پولیتزر نیز شده، با اشاره به ملاقات خود با #حیدر_علیاف (پدر رییس جمهور فعلی آذربایجان و رییس جمهوری سابق همین کشور) در سال ۱۳۶۸، و قبل از فروپاشی شوروی، مینویسد:/1
«هنگامی که علیاف، مرد جوانی بود به یک تجاوز جنسی متهم شد و این امر بلند پروازی او را در معرض مخاطره قرار داد. در جلسه محاکمه انضباطی تنها با اختلاف یک رأی از مجازات اخراج از حزب (کمونیست) نجات پیدا کرد. البته پس از آن دیگر هیچ رسیدگی و بررسی «قانونی» در کار نبود. /2
همه چیز در داوری حزب خلاصه میشد. در سال 1969 علیاف که رییس کا.گ.ب جمهوری آذربایجان بود یک «جنگ مقدس علیه فساد» به راه انداخت، هدف او از این مبارزه تنها تصفیه دشمنان و بالاکشیدن خود و دودمانش بود که شکوهمندانه موفق گردید./3
علیاف از زمانی که به ریاست حزب (کمونیست) در جمهوری (آذربایجان) منصوب شدهمانگونه که خانواده گامبین، نیویورک را اداره میکردند بر آذربایجان حکومت کرد.مافیای خاویار، مافیای نفت سومگایت، مافیای میوه و سبزیجات، مافیای نخ و نساجی، مافیای حمل و نقل و گمرک همگی تحت نظر او بودند./4
او را ثروتمند کردند و به پرستش او پرداختند. علیاف حتی سلطه خود را بر حیات فرهنگی جمهوری نیز اعمال کرد. بستگان خویش را به ریاست انستیتوها و بخشهای گوناگون علمی گماشت و آنها را قادر ساخت ده ها هزار روبل به پژوهشگرانی که سرگرم تحقیقات هدفمند بودند، بپردازد (...)/5
تنها گزارشهایی در این موارد بود. همان اندازه که بهوسیله گزارشهایی که روی میزش قرار میگرفتند از موفقیتهای بیسابقه و انجام فراتر از انتظار طرحها آگاه میشد، خرسندی خاطرش فراهم میگردید.»/7