... صدمه روحی این ماجراها البته پیش صدمه روحی خیلیهایی که در این مدت عزیز یا سلامتیشان از دست دادند، یا مدتها زندانی شدند و هنوز هستند، اصلا به حساب نمیآید اما صدمه بود و هست./19
که چرا سوابقش رو نوشتی؟! از کجا آوردی؟! چرا کامنتها رو نبستی؟! داشتین شبکهسازی میکردین؟! ... اصلا باورم نمیشد اتهام یک همچی چیزی باشه. من اطلاعات سوابق فرمانده جدید رو از رسانههای داخلی برداشته بودم. این یک کار طبیعی رسانهای است که وقتی کسی جایی پست میگیره، /9
ببینند قبلا کجا و چهکاره بوده! دو ساعت تمام بازجویی شدم و موفق نشدم این مسئله رو تبین کنم! بعد عین زندانیها پلاک روی سینه ازم عکس گرفتند، در حضور مامور لخت شدم (غیر از شورت که پام موند)، لباس زندان پوشیدم، و رفتم انفرادی موقت برای سه ساعت. رفتار کادر و پرسنل خوب بود/10
غیر از بازجو و یک نفر که پشت سر هم توی پرونده من کاغذ اضافه میکرد (که لابد وظیفه داشتند متوجه مسئله نشوند و شناختی از کار رسانه نداشتند). توی صورتجلسه بازداشت آدرس منزل را اشتباه نوشته بودند، اما مسئله مهم این بود که در این صورتجلسه، مسئله را ربط داده بودند به "اغتشاشات"! /11
حواسم بود که قبل از امضای صورتجلسه بازداشت قید کنم توییت مربوط به خردادماه است و هیچ ربطی به اغتشاشات ندارد. از ناهار خودشان که مرغ-پلو بود دادند که بعدتر خیلی بابتاش گوارشم به هم ریخت و تا صبح روز بعد هیچ چیز دیگری نتونستم بخورم!/12
ساعت پنج بردنم دادسرا و پیش بازپرس. گفت خلاصه بگو چرا این عکس (فرمانده فراجای زنجان) رو توییت کردی و سوابقش رو نوشتی؟ نوشتم که رجوع به سوابق یک منصوب، یک کار بسیار مرسوم رسانهای است و اطلاعاتی هم که درج کردهام، صرفا از خبرگزاریهای داخلی گرفتهام./13
بازپرس فهمیدهای بود. "بلاقید" دستور آزادی داد. بیرون آمدم. بلافاصله حساب کاربریام را در توییتر غیرفعال کردم. دو روز بعد برای موبایلم رفتم، درخواست دادم. گفتند در مرحله رسیدگی است، ندادند./14
برای دادگاه خودم را آماده کردم؛ متن خبر مربوط به سوابق فرمانده انتظامی جدید زنجان رو که از خبرگزاریها گرفته بودم، پرینت گرفتم. سه هفته بعد که به دادسرا رفتم برای دریافت نامه تحویل موبایل، گفتند که پرونده مختومه شده! گفتم چرا در ثنا نیامده؟ ... چیز عجیب و بدی اما دیدم؛ /15
به من اتهام "افشای اسرار شخصی ..." تفهیم شده بود ولی روی پرونده نوشته بود: «تبلیغ علیه نظام ...»! حرفی اما نزدم ... نامه گرفتم و رفتم اطلاعات فراجا! موبایل را تحویل گرفتنی، برگههایی رو که پرینت گرفته بودم از خبرگزاریها تحویل سرباز دادم و گفتم برساند به دست بازجو ... /16
تا دوماه به موبایلم عین یک چیز نجس دست نمیزدم! به مثابه یک بدافزار جاسوسی یعنی!پولش بود، یکی دیگه میخریدم! بعد اما ناچارشدم استفاده کنم. نه اینستاگرام روش نصب شد نه واتساپی که روش هست، به روز میشه! اسکرینشاتهایی که از صفحات مختلف روی موبایلم گرفته بودند، روی گوشی باقی بود/17
یک ماه قبل، چهار ماه بعد از غیرفعال کردن اکانتم، که خواستم حساب کاربری توییترم رو فعال کنم دیدم به اسم "محمودرضا معینی" شده و پسورد هم تغییر کرده؛ حساب دوازده ساله از دست رفته بود! دیروز هم دیدم تعلیق شده کلا! .../18
مخصوصا که به خوبی متوجه شدم بازجویی و بازداشت کردن و انفرادی و دادگاه فرستادن چقدر آسونه! مدام با این سوال مواجهم که درستتر نبود تعهد نمیدادم؟! یا درستتر نبود به غیبت از توییتر ادامه میدادم؟ ... این حیرانیها، عین خوره به جان روحم افتاده/20