- این توییت برای کساییه که ایدی منشن کردن، ایگنور کنین و برین ادامه رو بخونین~ +آنمنشن یادتون نره +نظرتونو برای توییت اول ثرد بنویسین

- خب ملیسا یکی از ارمی های ترکیه بود؛ سن دقیقش یادم نیست ولی فکر کنم ۱۸ یا ۱۹ ساله بود روز تولدش هم ۲۹ فوریه بود~ و نزدیکای نیمه شب ۵ سپتامبر، بالهاشو باز کرد و رفت این لینک اکانتشه:

- به طور خلاصه، ملیسا توسط پدرش خیلی اذیت میشد و پدرش میگفت نباید بدنیا میومده و تشویقش میکرده که خودشو بکشه و طوری که معلومه، کتکش هم میزده:( ملیسا بایسش یونگی بود و خب.. میدونین که یونگی هم با پدر و مادرش مشکل داشت.. پس کی بهتر از یونگی برای درد و دل کردن!

- اون زیر توییت های یونگی منشن میذاشت و درد و دل میکرده ولی حیف که کسی نبود اونموقع که به دادش برسه! بیشتر منشن ها زیر این توییت بوده:

- در آخر هم تاب نمیاره و با اسلحه کار خودشو تموم میکنه💔 اون روز هم هشتگ #Melisa به صدر ترندهای جهانی رسید و فندوم عزاداری خودشونو عمیقانشون دادن

خب دیگه چیزی نمیگم و ترجمه توییت ها و ریپلای ها رو میذارم *خودم ترجمشون کردم با کمک ترنسلیت و اطلاعات خودم از زبان ترکی.. صو ممکنه اشتباهات کوچیک داشته باشه ولی به موضوع داستان لطمه وارد نمیشه

اونی که نوشتم هشدار، درمورد کتک خوردنه، اگه حالتون بد میشه نخونین

میدونم دیره.. میدونم الان این حرفم به هیچ دردی نمیخوره.. ولی اینو ببینین.. طرز فکرش.. اون یه فرشته بود!

یونگی من میترسم یونگی دستام داره میلرزه..

امیدوارم الان روحت آروم باشه دختر!

و این توییت که با هربار خوندنش، قلبم تیر میکشه💔

- اگه درست یادم باشه، توسط دوستش که ارمی بود، همه توی فندوم خبردار شدن و اون روز یکی از تلخ ترین روز هایی بود که فندوم به خودش دید! طوری همه گریه میکردن براش که انگار خواهرشونو از دست دادن

- همین الانم میتونین برین و کوت ها و ریپلای های توییتهاشو ببینین.. دیر شناختیمش.. ولی برای همیشه تو یاد و قلبمون میمونه!

- اون روز تی ال اینجوری بود که بعضی ها هشتگ ترند میکردن براش و بعضی ها میگفتن این کار رو نکنین! هشتگی که داشتیم ترند میکردیم برای این بود که یونگی ببینه.. و بعضی ها میگفتن این کار رو نکنین چون یونگی اگه بدونه، قطعا ناراحت میشه از اینکه نتونسته کاری بکنه و حتی نمیدونسته

- اون روز همه میگفتن قول بدین اگه حالتون بد شد، اگه خسته بودین، اگه هرچقدر هم زندگی سخت شد، بیاین اینجا و بهمون بگین.. ما تا جایی که بتونیم کمک میکنیم همو هم و غم اون روزا این بود که ملیساهای دیگه در چه حالن؟ قول دادیم که این اتفاق هرگز تکرار نشه!

از طرفی هیتر های احمق و بیشعور و نخاله های فندومای همسایه، شروع کردن به چرت و پرت گفتن و بی احترامی به اون فرشته... درکل چیز خوبی نبود پس نمیگمشون.. حتی اگه درست یادم باشه، توی روزنامه های ترکیه خبر رو اشتباه نوشتن و گفتن بخاطر ارمی بودنش بوده! واسه همین خودکشی کرده!

خلاصه که ملیسا بعد کلی رنج و عذاب، خودشو خلاص کرد و رفت.. دنیا لیاقتشو نداشت! و اینو بعد مرگش خوب ثابت کرد.. شمام قول بدین! هرچقدرم خسته شدین، دیگه نذارین خانوادمون داغدار بشه! قول بدین! بیاین و بذارین حالتونو خوب کنیم!

نوشتن و جمع آوری این ثرد از ساعت ۱۲ شب تا الان که ۶:۲۸ دقیقه صبحه طول کشید اگه ایرادی تو متن هست متاسفم سعی کردم جمع و جور و خلاصه باشه که خسته نشین از خوندنش و ممنون که تا اخرش رو خوندین یادتون باشه شما اینجا یه خانواده بنفش دارین که هرزمان میتونین بهش تکیه کنین~💜

@Reyvantae I'm coming to you..it will not take long