تابوت رو که آوردن یه پرچم روش بود.
نمیدونم چی شد، وسطای مراسم پرچم اومد توی دستای من.
راه نفسم بسته شد.
نمیدونستم چی کار باید بکنم!
بغلش کنم؟ پرتش کنم؟ دست به دستش کنم به آدمای کناری؟
یادم نیست چهقدر گذشت و چهجوری شد، اما آخرش پرچم پهن شده بود روی خاکِ مزار.